رمان زخمی

عنوانرمان زخمی
نویسندهاردال از
ژانرادبیات داستانی
تعداد صفحه271
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان زخمی اثر اردال از به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

اردل از یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان ادبیات معاصر ترکیه به شمار می‌رود. او در کتاب زخمی به روایت سرگذشتِ مردی مبارز و نستوه پرداخته که به علت فعالیت‌های سیاسی – اجتماعیِ رادیکال خود، مدتی را در حبس می‌گذراند. از در نگارش این رمان از تجارب شخصی خویش در زندان‌های ترکیه بهره گرفته است …

خلاصه رمان زخمی

چشم انداز آن سوی پنجره کوچک انتهایی به ناگاه فراخ گشته، بی‌درنگ پس پس می‌دود. آنگاه نگاهت به تقاطع جاده‌ای می‌افتد که در سایه عصر تیره رنگ مانده است: آیا پیشتر می‌توانستی تصور کنی که روزی تو را با دست و پای بسته در این جاده‌ها ببرند؟ “…به حبس محکوم شد.” ولی آخر برای چی؟ می‌توانستی به جای آن که در داخل چنین اتومبیلی باشی، میان آدم‌های روی پیاده روها به طرف خانه‌ات بروی. در حالی که اکنون نمی‌دانی به کجا می‌برندت و یا حتی نمی‌دانی مقصد چگونه جایی است و یا این راه چه وقت به انتها می‌رسد؟ آیا محل دوری است؟ مثل مکان‌های فیلم‌هاست؟ آیا تنهایی‌های آینده، تو را به یاد آن اتاق‌های تنگ و

کثیف انباشته از تلخی‌ها خواهد انداخت؟ اکنون در حال عبور از برابر هتل اوزون هستید. تابلو سر در آن، لامپ‌های پرنوری به رنگ آبی روشن دارد. به صرافت می‌افتی که تاکنون چندبار از مقابل آن گذشته‌ای بی‌ آن‌ که مثل این بار به آن دقیق شوی ساختمانی است بزرگ با نمایی ناخوشایند. هر اتاق ایوانی دارد. از هر ایوان بچه نیز می‌تواند پایین بیاید. تو جرأت نگاه کردن از ارتفاع را نداری اگر آن‌ها بو برده بودند و ادارت می‌کردند تا از پنجره ساختمانی بلند پایین را نگاه کنی غفلتا مغاره‌ای بسیار بلند از مقام پنجره می‌گذرد. ایستگاه اتوبوس است و عده‌ای به انتظار ایستاده‌اند؛ می‌گذرند و می‌روند. هرکس به دنبال گرفتاری خود. ایوان‌ها، سقوط کرده‌ها، درد

کشیده‌ها، زخمی‌ها، کتک خورده‌ها و بچه‌های مرده، هیچ کدام از نظر آن‌ها اهمیتی ندارد. آیا واقعا همین طور است؟ داروخانه‌ای چراغ‌های سفید خود را، که چشم را می‌زند، از همین حالا روشن کرده است. در داخل عده‌ای به چشم می‌خورند؛ باید از نزدیکان و اقوام بیمار باشند. ماشین سنگین پیش می‌رود. همیشه در این ساعت از روز جاده‌های شهر چنین وضع و حالی دارد. بیمارستان بزرگ، در طرف دیگر جاده، دراز افتاده؛ در پس شیشه‌ها آدم‌هایی به چشم می‌خورند که پاجامه‌های ارزان قیمت راه راهی پوشیده‌اند و عده‌ای دیگر با پیراهن‌های سفید رنگ به تماشای آن‌ها ایستاده‌اند. اتومبیل انگار که بخواهد شتاب بگیرد، تکان تکان می‌خورد …

دانلود رمان زخمی
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان زخمی
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها