رمان مرگ رنگ

رمان مرگ رنگ 1
عنوانرمان مرگ رنگ
نویسندهبهاره غفرانی
ژانرعاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحه439
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود رایگان رمان مرگ رنگ اثر بهاره غفرانی

رمان مرگ رنگ 3

دانلود رمان مرگ رنگ اثر بهاره غفرانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

مرگ رنگ داستان دختری ساده اما با اعتماد به نفس بالا و زرنگ و اجتماعیه که گرفتار یک بیماری میشه… و این بیماری مسیر زندگیشو عوض میکنه و روحیاتشو تغییر میده! “مرگ رنگ” روایتگر زندگی پسری هست که در ناز و نعمت بزرگ شده و پدری مستبد داره که اگر از فرمانش سرپیچی کنه، از ارث محروم میشه…! و پسر اینو نمی‌خواد، این دو نفر طی داستان شخصیت هم رو تکمیل می‌کنن…

خلاصه رمان مرگ رنگ

سه نفری عکس ها را نگاه می کنیم. می ترسم خوششان نیامده باشد. اما در کمال حیرت، بهادر می گوید: خاک تو اون سرت ارسلان. از تو خیلی بهتره این جقله. نمی دانم چه اصراری دارد که مرا خانوم موشه و جقله و… خطابم کند. چیزی نمی گویم. می ترسم آقازاده از آب دربیاید و دودمانم را به باد دهد. ارسلان-خداییش کارتون خوبه خانوم شهبال. پرتره رو بهتر کار می کنید. پر از شادی می شوم: مرسی. لطف دارین. بهادر-هه! چه سرخ و سفیدم میشه. ارسلان می خندد: سر به سرش نذار بهادر. بهادر ابروهایش را بالا می اندازد: ِاه؟ باشه! و بعد لبخندزنان به سمت در می رود و با یک دست تکان دادن ما را تنها می گذارد.

ارسلان-عکاس خانوم ندارم. رفته. می تونین از پسش بربیاین؟ اگر خوب بودین استخدامتون می کنم. -به این زودی؟ اما مگه یکی از شرایط کار تو اینجا، تجربه داشتن نیست؟ ارسلان-چند نفری اومدن. با اینکه تجربه شون از شما زیادتر بود اما هیچ کدوم کارشون مثل شما خوب نبود. با این حال اونا رو یدکی دارم. در ضمن؛ من میخوام بهتر باشین. باید آموزش ببینید. خوشحالی ام وصف ناپذیر است. مرخصم می کند و می گوید که فردا صبح منتظرم می ماند. از او و رافعی خداحافظی می کنم و راهی خانه می شوم. خستگی راه از تنم به در می رود. دیگر باید عادت کنم. شاید من عکاس آنجا بشوم.

آنقدر در فکر و خیالات خود فرو رفته ام که نمی فهمم، اتوبوس به ایستگاه آخر رسیده است. راننده-خانوم پیاده نمیشین؟ عذرخواهی می کنم و پیاده می شوم. چقدر اینجا، این محله، این خانه ها… و شاید هم این مردم، با جایی که یک ساعت و نیم پیش در آنجا بودم فرق دارند! دلم می گیرد از این همه تفاوت. نزدیک خانه مان که می شوم، صدای جر و بحث سایه و سهند را می شنوم. وای خدایا! می دانم کار سهیل است. کلید را در قفل می چرخانم و وارد خانه ی کلنگی پدرم می شوم. خدا را شکر خانه ای داریم که در آن زندگی کنیم. پدرم حداقل در این یک مورد کوتاه آمد و خانه را نگه داشت.

از حیاط که می گذرم، صدای داد و فریاد شدیدتر می شود. کفش هایم را از پا می کنم و داخل خانه می شوم. سایه رو به من می کند و معترضانه می گوید: می دونی شازده چیکار کرده؟ _چه خبرتونه خونه رو گذاشتین رو سرتون؟ رو به سهند می کنم: چیکار کردی تو؟ سایه-احمق بیشعور به یکی از دخترای همکلاسیم نخ داده. یعنی اگر بفهمن این داداش منه، خودکشی می کنم. می خندم و سایه را بغل می گیرم و در همان حال می گویم: سهیل تو یه روز خبرچینی نکنی نمی میریا. و بعد خطاب به سهند می گویم: توی خنگ رفتی سراغ دختر بچه ها؟ میخوای مهد کودک بزنی؟ سایه، معترضانه نامم را صدا می زند و من باز هم می خندم.

دانلود رمان مرگ رنگ
4.56 مگابایت
PDF
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان مرگ رنگ هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان مرگ رنگ

لطفا پس از مطالعه رمان مرگ رنگ نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: نمیشه متن رو انتخاب کنی
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک