رمان نیلا

رمان نیلا 1
عنوانرمان نیلا
نویسندهفاطمه نجفی
ژانرعاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحه102
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود رایگان رمان نیلا اثر فاطمه نجفی

رمان نیلا 3

دانلود رمان نیلا اثر فاطمه نجفی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

سهیل اخوان، بعد از فهمیدن بیماری بد خیمش بی خبر نامزدش را رها می کند، حالا بعد از چهار سال برگشته است تا عشق نافرجامش را به پایان برساند…

خلاصه رمان نیلا

“نیلا” شالم را از روی صندلی برداشتم و روی سرم انداختم در بالکن باز کردم نسیم خنکی به صورتم خورد. نگاهی به کوچه انداختم گربه ها مشغول جدال با هم دیگه بودن. مزدا ٣مشکی رنگی ترمز کرد و نیما پیاده شد. ماشین بعد از چند دقیقه مکث شروع به حرکت کرد. در بستم و شالم را در آوردم. بعد از دو سه ساعتی صبا و نیما قصد رفتن کردن تا دم در همراهیشون کردم و طبق معمول در قفل کردم لباس هایم را با تاپ و شلوارک لیمویی عوض کردم و روی تخت دراز کشیدم صبح با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم بعد از خوردن، صبحانه مفصلی با انرژی مشغول آماده شدن شدم. توی راه فقط به فکر پول پیش بودم امیدوارم تهدید های نیما کار ساز باشه. ماشین پارک کردم و چند متری را پیاده طی کردم. نزدیک در مجتمع شدم سنگینی نگاهی رو

احساس کردم. برگشتم و دور و برو نگاه کردم خیابان نسبتا خلوتی بود شونه ای بالا انداختم و خودمو به در مجتمع رسوندم. بعد از چکاپ چند تا بیمار مانتومو جایگزین روپوش سفیدم کردم قصد ترک مجتمع را کردم. دلم هوای بازار کرده بود مسیر بازار پیش گرفتم بعد از پارک کردن ماشین در پارکینگ عمومی ای شروع به گشت و گذار کردم. تک تک مرکز خرید ها رو گشتم در نهایت بعد از چند ساعت پا درد به سراغم آمد که نشان از خستگی خرید بود اما منکر این لذتی که چند ساعت به وجودم تزریق شد نمی شدم. خرید رو از همون بچگی دوست داشتم همیشه مادرم را وادار به خرید رفتن می کرد اون حوصله این کار ها رو نداشت با یاد آوری مامان فاتحه ای نثارش کردم. خیلی وقت بود به دیدار او و پدر نرفته بودم.مطمعن بودم ازم دلگیرن با دیدن قبض

پرداخت پارکینگ تازه متوجه چهار ساعت گشت و گذارم در خیابان ها شدم. کم پیش میومد بعد از تاریک شدن هوا به خونه برسم ولی این دفعه ساعت و زمان از دستم در رفته بود. متوجه چراغ بنزین شدم که از همون دم در مطب روشن شده بود ومن قرار بود بنزین بزنم. دستمو به پیشونیم کوبوندم و لعنتی به هواس پرتیم کردم. شک نداشتم الان هاست که تموم میشه انگار خدا دعا هامو شنید و تونستم ماشین تا پارکینگ راهی کنم. پیاده شدم و نفس عمیق کشیدم کیسه به دست راهی واحدم شدم درو با کلید باز کردم مشتاق بودم خرید ها رو دوباره بپوشم قبلش نگاهی به ساعت انداختم از زمان خوردن قرص هام گذشته بود. به سمت سبدی که قرص ها توشون بود رفتم نفس خسته ای کشیدم نگامو فوق دارم به در یخچال لیست خرید علنا بهم

فحش می داد جمله رو خوندم یادم باشه قرص پالویکس بخرم تا دو دقیقه پیش خداروشکر می کردم که منو رسوند تا پارکینگ الان چیکار کنم؟؟ بخاطر مشکل قلبیم نخوردن پالویکس رو دکتر قد قن کرده بود با چی برم بخرم؟ کیفمو برداشتم مگه چقدر راهه کوچه هم شلوغه چیزی نمیشه. کفشمو پوشیدم و بدون خاموش کردن برق های خونه در قفل کردم. این حواس پرتی ها اخر منو به کشتن میده همیشه اون روزو می دیدم که قرص هامو فراموش کردم بخورم و… در زدم بهم نگاه به کوچه تاریک انداختم که پشه پر نمیزد. توی دلم شروع به خواندن آیت الکرسی کردم هر چند ثانیه به بار آب دهنمو قورت می دادم. بعد از تلاش های فراوان خودمو به سر خیابون رسوندم. نگاهی به تابلو طلایی اون ور خیابان که اسم داروخانه نوشته بود کردم…

نیلا
0.81 مگابایت
PDF
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان نیلا هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان نیلا

لطفا پس از مطالعه رمان نیلا نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک