رمان گیسو زهرا سادات رضوی

رمان گیسو
عنوانرمان گیسو
نویسندهزهرا سادات رضوی
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه1916
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رایگان رمان گیسو اثر زهرا سادات رضوی

رمان گیسو
رمان گیسو

دانلود رمان گیسو اثر زهرا سادات رضوی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

آریا رستگار استاد دانشگاه جدی و مغروری که بعد از سال ها از آلمان به ایران اومده و در دانشگاه مشغول به تدریس میشه، با خودش عهد بسته با توجه به تجربه تلخ گذشتش دل به هیچ کس نبنده، اما همه چیز طبق نظرش پیش نمیره که یه روز به خودش میاد و میبینه گرفتار یه تار موی دانشجوی کوچولو و درس خونش شده، دانشجویی که از قضا معلم خصوصیه برادر زادشه و …

خلاصه رمان گیسو

کتابخانه در محوطه وسط دانشگاه بود … کتابخانه بزرگی بود که هرگونه کتابی را می توانستی پیدا کنی … در ورودی اش را هل دادم و داخل شدم … به سمت قفسه ها رفتم … با چشم دنبال موضوعی متناسب با عنوان درس هفته ی آینده گشتم .. … یک ربع به همین منوال گذشت ولی چیزی دستگیرم نشد … به سمت قفسه ی آخر رفتم … ردیف بالا را نگاهی انداختم … موضوع کتابی توجه ام را جلب کرد.

دستم را بلند کردم ولی قدم به قفسه آخری نمی رسید … کوله ام را کنار دیوار گذاشتم … به دو طرف قفسه نگاهی انداختم .. … کسی نبود .. … پایم را لبه قفسه اول گذاشتم و خودم را بالا کشیدم … کتاب را برداشتم و با خوشحالی نگاهی به جلدش انداختم … یکباره پایم تکان کوچکی خورد که تعادلم را از دست دادم … خواستم دستم را بند قفسه بالا کنم که به کتاب های دیگر برخورد کرد

چند کتاب از قفسه جدا شدن و در حال سقوط بودن .. … خودم هم بدتر از کتاب ها در حال افتادن بودم .. … چشم هایم را بستم .. … منتظر برخورد خودم و کتاب ها به زمین بودم … که دستی ناجی تعادل من و کتاب ها را حفظ کرد … قلبم در دهانم می کوبید از این اتفاق چند ثانیه ای که برای من ، انگار بیشتر از چند دقیقه طول کشید … چشم هایم را باز کردم و دوباره نگاهم در نگاه ناجی ام قفل شد

قرار داد نوشتی که هر دفعه یک بلایی سر خودت بیاری؟ گیج و منگ ؛ نگاهش کردم … چند ثانیه ای زمان برد تا اتفاق افتاده را تحلیل کنم … دستش که تعادلم را حفظ کرده بود ، با قرار گرفتن پایم روی زمین ؛ از روی شانه ام برداشت … راست ایستادم … خجالت را با تمام وجود حس کردم … به معنای واقعی آب شدم … از شانس بد من بود ، هر بار که اتفاقی می افتاد ناجی ام خودش بود

کتاب های قفسه بالا را مرتب کرد … خم شدم و کوله ام را از کنار دیوار برداشتم … کتابی که به قصد تحقیق ام برداشته بودم، در دستش نگه داشته بود .مستقیم نگاهش را به چشمانم دوخت … از نگاه مستقیم به چشمانش خجالت و اندکی ترس داشتم … سرم را پایین انداختم و به دست هایم که در هم قلاب کرده بودم نگاه کردم … جواب سوالمو ندادی؟ چه سوالی؟ نگاهم را که دید، سری به تاسف تکان داد… احتمالا با خودش می گفت؛

گیر چه دانشجوی دست و پا چلفته ای افتادم … با صدایی بم و آهسته همان سوال  به احتمال زیاد ،  تکراری اش را دوباره بیان کرد … قرارداد بستی که هر دفعه بلایی سر خودت بیاری؟ لب زیرینم را داخل دهانم فرو بردم و محکم گاز گرفتم … حق داشت … در طی دو روز از خطر افتادن حتمی ، نجاتم داده بود …  دارکوب سمت چپ افکارم ، پی در پی به گوشه ای از  مغزم ضربه میزد … مجبور نبوده است ، که کمکت کند ، می توانست بی تفاوت از کنارت بگذرد

دارکوب سمت راست افکارم با شدت بیشتری به مغزم ضربه وارد می کرد و بی انصاف نباش را تکرار می کرد ! ببخشید چیزی نگفت … به اجبار نگاهش کردم … نگاهش ثانیه ای بر روی لبم مکث کرد و بلافاصله به نگاهم دوخت … نشنیدی میگن احتیاط شرط عقله ؟ فکر کنم شما به معنی این جمله هنوز نرسیدی … نگاهی به ارتفاع قفسه اخر انداخت و دوباره نگاهم کرد …

دانلود رمان گیسو
12.09 مگابایت
PDF
دسته بندی : رمان عاشقانه
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان گیسو هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان گیسو

لطفا پس از مطالعه رمان گیسو نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فاطمه کفایی رضوی
1 سال قبل

خانم رضوی کلیشه ای مینویسه کاملا هدفمند مثلا میخاد هم سنتی باشه هم اروتیک هرکسی کتاباشو بخونه به خون شهدا خیانت کرده یک آدم مزدوره

fereshteh
1 سال قبل

سلام رمان خوبیه
اما خیلی کشدار بود و بدون هیجان

فاطمه کفایی رضوی
پاسخ به  fereshteh
1 سال قبل

اصلا خوب نیست

زهرا
1 سال قبل

خیلی کش دار شده بود

عاطفه
2 سال قبل

سلام . رمان خوبیه . بخونید.

error: نمیشه متن رو انتخاب کنی
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک