رمان انتخاب من

دانلود رمان انتخاب من اثر مهدیه رزازپور به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

خواهر مهدیه به قتل می‌رسه و دختر خواهرش اونو قاتل مادرش می‌دونه از اون طرف دوست پسر صنم (برادر زاده‌ی مهدیه) هم به قتل می‌رسه. مسئول رسیدگی به این پرونده قتل هم نامزد مهدیه و برادر نامزد مهدیه هستن. این وسط چندتا راز هم وجود داره …

خلاصه رمان انتخاب من

“امیرعلی” امروز عجب روزی بود دیدن دوباره‌ی مهدیه تپش قلبمو بالا برده بود چقدر دلم برای نگاهش صداش تنگ شده بود کاش باهاش اونجوری رفتار نمی‌کردم اما حقش بود از دستش ناراحت بودم چقدر زیبا شده بود. وقتی فهمید خواهرش به قتل رسیده تو نگاهش آشوب به پا شد واسه همین چشماشو بسه لحنش چه اروم بود انگار نه انگار که خواهرش به قتل رسیده می‌دونستم رابطه خوبی با خانواده اش مخصوصا خواهر بزرگش نداره اما این آسودگی برام عجیب بود مهدیه دختر فوق العاده اسرار آمیزی بود. در لب

تابمو باز کردم به قابل عکس ها رفتم عکس مربوط به شب شهربازی رو باز کردم چقدر اون شب خوش گذشت درسته که آخرشو خراب کردم. مهدیه: امیرعلی یه چیزی بگم نه نمیگی. -بستگی داری چی باشه حرفت. مهدیه: میای بریم شهربازی. با تعجب بهش نگاه کردم. مهدیه: چرا این طوری نگاه می‌کنی مگه چیزه بدی گفتم. -مگه بچه‌ای که می‌خوای بری شهربازی؟ مهدیه: اره من یه دختر بچه‌ی شیطون هستم حالا میای بریم شهربازی بابا بزرگ؟!!؟؟ -معلومه که نه. با حرص نگاهم کرد و گفت بدرک. از روی نیمکت بلند شدو گوشیشو از داخل کیفش

برداشت و برام زبون در آورد از کارش هم خنده‌‌م گرفته هم تعجب کردم مهدیه شخصیت جالب و پر از تضاد و دمدمی داشت از روی نیمکت بلند شدم و به طرفش رفتم داشت با کسی حرف میزد. مهدیه: پس تا یک ساعت دیگه شهر بازی می‌بینمت دیر نکنی هاااا. مهدیه: آفرین گل پسر. مهدیه: نمی‌دونم فکر نکنم این بابا بزرگ بیاد حالا بازم بهش میگم. مهدیه: باشه مراقب خودت باش. مهدیه: خداهمرات. گوشیو قطع کرد. -کی بود؟ مهدیه: امین. -چی گفت؟ مهدیه: هیچی قرار شد بره دنبال صنم به سپر هم بگه که بره دنبال آوا …