رمان بک (جلد چهارم مجموعه دیموناتا)
رمان بک (جلد چهارم مجموعه دیموناتا) رمان بک (جلد چهارم مجموعه دیموناتا)

رمان بک (جلد چهارم مجموعه دیموناتا)

دانلود با لینک مستقیم 0 0
دانلود با لینک مستقیم
عنوان
رمان بک (جلد چهارم مجموعه دیموناتا)
نویسنده
دارن شان
ژانر
معمایی، تخیلی، ترسناک، فانتزی
ملیت
خارجی
ویراستار
رمان بوک
تعداد صفحه
228 صفحه
اگر نویسنده یا مالک 'رمان بک (جلد چهارم مجموعه دیموناتا)' هستید و درخواست حذف این اثر را دارید درخواست حذف اثر

دانلود رمان بک (جلد چهارم مجموعه دیموناتا) اثر دارن شان به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

هر شب هیولاهای شیطانی به قبایل منطقه حمله می‌کنند، جان مردم را می‌گیرند و آرامش همه را بر هم می‌زنند. بک، دخترک یتیم قبیله با گروهی از جنگجویان همراه می‌شود تا به کمک قبیله‌ای دیگر بروند. اما آن ها ندانسته سفری را آغاز می‌کنند که شاید تمام قبایل جهان یا تمام جهان را از هجوم هیولاها نجات دهد ...

خلاصه رمان بک

امروز پس از مدت های مدید یک روز صاف و آفتابی بود روزی عالی برای درمان کردن نیروی خورشید در من جریان پیدا می‌کند. سر انگشتانم را بر روی جراحت می‌گذارم اما تا جایی که ممکن است از دارو خمیر و شربت ها استفاده میکنم جادویم را صرف کسانی می‌کنم که زخم‌های عمیق تری دارند. - اسکوتا و چند نفر دیگر که توسط فاموری خون آتشی زخمی شده اند. ساعت خواب جنگجویان به خورده است. آنرها خسته اند و فقط تعدادی از آن‌ها کمی بعد استراحت خواهند

کرد، بیشترشان به قدری زخم های عمیق دارند که نباید به اتاقک هایشان باز گردند. یک یا دو ساعت از درگیری گذشته است آن‌ها در حالی که نان می‌خورند درباره شیاطین و پیکارشان بحث می‌کنند. من شب را راحت و کامل خوابیده بودم و حالم خوب است دقایقی پیش از حمله شیاطین از خواب بیدار شدم این برنامه مقرر من برای شبهاییست که در ساعات اولیه حمله ای نداریم. دور و بر برج می‌چرخم و حواسم است تا کسی را از قلم نیندازم از زخمی های جدی‌تر

پرستاری میکنم زمانی در اینجا ده اتاقک وجود داشت و برای همه فضای کافی بود و حالا مثل زندانی خفه به نظر می‌رسد. فکر می‌کردم در خیلی عظیم تر از این ها باشد بیشتر اتاقک‌ها طی یک سال گذشته شده اند تا پناهنده هایی که از دهکده های همسایه به ما پناه می‌آورند را در خود جای دهند بیشتر آن هایی که در نزدیکی اینجا زندگی می‌کردند مجبور شدند تا از خانه هایشان فرار کنند و به اینجا که ایمن تر است پناه بیاورند. حالا بیست و دو اتاقک داریم، و اگرچه در طول بهار ...

دیدگاه کاربران

اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دیوان حافظ