رمان خاکستری نگاهت
عنوان | رمان خاکستری نگاهت |
نویسنده | 🌟 سمیرا جمالی نیا (رز صورتی) |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 1747 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان خاکستری نگاهت اثر 🌟 سمیرا جمالی نیا (رز صورتی) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
غزل که به همراه مادر و خواهرکوچکتر خود و برادری فداکار که بعد از فوت پدر تمام مسئولیت زندگی را به دوش میکشد زندگی آرامی را سپری میکند. تا زمانی که نا به هنگام و ناخواسته در شب تولد دوستش (گلی) اسیر عشق مهیار پسرعمه او میشود. حالا باید دید که این عشق چه فرجامی دارد و …
خلاصه رمان خاکستری نگاهت
صدای تق و توقی که از تو کوچه میاومد منو کشوند طرف پنجرهی بدون حفاظ اتاق همسایهی رو به روییمون انگار داشتن افتخار میدادن و بعد از اون همه مدت تعمیر و سر و صدا و تغییر به خونه باغ رو به رویی تشریف فرما میشدن، همیشه دوست داشتم اون جا رو ببینم؛ اما تنها چیزی که از تو اتاقم معلوم بود یه خونهی دو طبقهی ویلایی و انبوهی از درخت های سرو و چنار و کاج و نارون های پیر و خستهی قد خمیده بود. گوشیم زنگ میخوره و باز همون شماره دیشبی که الان میدونم مال مهیاره نماش داده میشه جواب نمیدم؛
اما خیلی زود به پیام دریافت میکنم. “سلام خانم برندهی زبون دراز، میخوام ببینمت.” در جوابش مینویسم. “سلام آقای بازندهی بی ادب؛ ولی من نمیخوام ببینمت” و دکمهی ارسال رو میزنم و میرم طرف حموم. دوش رو باز میکنم و میرم زیرش و تنم رو میسپرم به ضربه های تازیانه آب و به مهمونی دیشب و به دل باختگی خودم و دلدادگی عجولانم فکر میکنم، باورم نمیشه این قدر بی مقدمه دل به دل نگاه بلاتکلیفی بدم که تو عسلی نگاهم پاشیده میشه نمیدونم چرا اما احساس میکنم اونم با نگاه من درگیر بود اینو کش
اومدن نگاهش تو نگاهم و دزدیدن نگاهش از نگاهم میگفت. دوش رو میبندم و حولم رو میپیچونم دورم کلاه حوله ای صورتی رو هم میزنم سرم و میام بیرون. صدای خنده های پیام و دلبری های سودابه کل فضای ساکت خونمون رو پر کرده لبم به لبخندی از خوشی برادرم باز میشه. موهام رو خشک نکرده میبندم و میرم سراغ کتابا تا به کمک هم بریم به جنگ غول کنکور. خیلی وقت نداشتم؛ اما از اون جایی که رشته بالایی هم نمیخواستم راحت و آسوده به حل تمرین و تست زدن مشغول میشم. صفحه گوشیم خاموش روشن میشه …
- انتشار : 09/09/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403
رمان فوق العاده زیبا با قلم جادویی