رمان سورنای تیروژ
عنوان | رمان سورنای تیروژ |
نویسنده | زهرا لاچینانی |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 2200 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان سورنای تیروژ اثر زهرا لاچینانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
رمان از تهران شروع میشه، در استرلیا چرخ می خوره و وارد ایران میشه. به سرزمین کردستان میره و میان عشایران غیور سرزمین چادر میزنه و… فراز و فرود قصه بسیار بالاست! درگیر ماجراهای عاطفی میشیم! درگیر جنگ، بی کسی، مهاجرت،قدرت، پول و… موارد بسیاری می شیم. شخصیت ها از یک قشر جامعه نیستن! و در این رمان هم با طبقه ی مرفه و هم طبقه ی ضعیف هم احساس می شیم …
خلاصه رمان سورنای تیروژ
پاهایم می لرزید! برای این که کمی بتوانم بر خودم مسلط باشم، روی زمین ضرب گرفته و پنجه هایم را سفت به صندلی چنگ زده بودم اما برای لرزش های قلبم دیگر کاری از دستم ساخته نبود؛ فقط باید صبر می کردم. صبری کشنده، گزنده، تلخ… اما چاره ای دیگر نبود، هیچ چاره ای! عقربه های ساعت نمی چرخید؛ جلو نمی رفت؛ اصلا نمی دانستم، می خوام عقربه های لعنتی جلو بروند یا نه! می خواستم؟ نمی خواستم؟ نمی دانم!
در خلا، معلق بودم. این احساسی بود که در آن لحظه داشتم و ترس، تنها حسی بود که گلویم را گرفته و در سه کنج دیوار دادگاه روی صندلی چوبی اسیرم کرده بود؛ داشت خفه ام می کرد اما هیچکس نمی دید. زیرا که هر کسی، با ترس خود، اندوه خود، مسئله ی خود، دست به گریبان بود. چشمانم را دوخته بودم به انتهای سالن به پله هایی که از زاویه ی نگاهم مشخص نبودند، اما بودند!
سالن شلوغ بود هر طرف کسی به کسی گلاویز بود؛ صداها بوی مرگ و شرارت و بدبختی می داد؛ انگار راه روی دوزخ بود. هر کسی، هر چه داشته و نداشته کرده، نکرده باید اینجا پایش می ایستاد و جواب پس می داد. جانان من هم همین طور، باید جواب پس می داد! بی گناه بود ولی این فقط نظر من بود، به نظر دادگاه و قاضی او یک قاتل بود که ادم کشته است!
- انتشار : 11/07/1400
- به روز رسانی : 20/09/1403