کتاب شریک جرم
عنوان | کتاب شریک جرم |
نویسنده | جعفر مدرس صادقی |
ژانر | داستان، ادبی |
تعداد صفحه | 194 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب شریک جرم اثر جعفر مدرس صادقی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
مردی را به اشتباه بازداشت کرده اند. مردی که مجرم نیست از زندان آزاد می شود. یک نفر همه جا داد می زند من قاتلم، من کردم، من بودم که سینما را آتش زدم. این دو با هم راه می افتند توی خیابان ها، قدم می زنند، بستنی می خورند، اختلاط می کنند. هیچ کس حرف های آن ها را باور نمی کند. هیچ کدام مجرم نیست. شاید هم هر دو نفر مجرم اند. یکی مجرم است و آن دیگری شریک جرم …
خلاصه کتاب شریک جرم
عصر روز شنبه بیست و ششم خرداد ۱۳۵۸، عده ای از زندانی های یکی از کمیته های تهران را با مینی بوس توی شهر گرداندند و دو تا دو تا و سه تا سه تا سر چارراهها و کنار خیابانهای شلوغ، پیاده کردند و ولشان کردند توی جمعیت پیاده رو کسرا بعدها توی روزنامه ها خواند که آن روزها به علت کمبود جا خیلی از زندانی های کمیته و شهربانی را که جرمهای سنگینی نداشتند آزاد کرده بودند. جرم کسرا سنگین نبود.
روز یکشنبه سیزدهم خرداد، ساعت بازده صبح، به جای این که توی شرکت محل کارش پشت میزش نشسته باشد و چرت بزند داشت توی خیابان سعدی قدم میزد که یک ماشین کمیته کنار خیابان ایستاد و دو نفر پاسدار مسلح از توی ماشین پریدند بیرون و آمدند سراغ او به او مشکوک شده بودند. به توضیحات او که داشت آدرس محل کارش را میداد و گواهینامه ی رانندگی اش را از توی جیبش در می آورد گوش ندادند هلش دادند توی ماشین چشمهاش را بستند و گفتند هر حرفی که داری بعداً به آقای بازجو بزن.
نیم ساعت بعد، توی اتاق در بسته ای شبیه یک گاراژ که هیچ پنجره یا منفذی به بیرون نداشت و پر از زندانی بود، چشمهاش را باز کردند. این اتاق دربسته یکی از بندهای بازداشتگاه کمیته بود ـ بند شماره ی دو ـ و تا امروز که زندانیها را سوار ماشین کردند، کسرا توی این بند بود و منتظر بازجویی بود اما نوبت بازجویی به او نرسید. پشت سر کرا، پسر جوانی را از ماشین پیاده کردند که قیافه اش آشنا نبود و توی این مدت که آنجا بودند، همدیگر را ندیده بودند. پهلوی هم نشستند زیر سایه ی یک درخت کنار پیاده رو تا حالشان جا بیاید چشمهاشان سیاهی میرفت.
- انتشار : 07/04/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403