کتاب مثل همیشه
عنوان | کتاب مثل همیشه |
نویسنده | هوشنگ گلشیری |
ژانر | داستان، اجتماعی |
تعداد صفحه | 118 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب مثل همیشه اثر هوشنگ گلشیری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان «مثل همیشه»، اثر هوشنگ گلشیری، در واقع سه داستان است که به موازات یکدیگر و بهشکلی متناوب و مشوّش پیش میروند. از آنجا که درونمایۀ اصلی داستان، تأکید بر دور باطل، روزمرّگی، ملال و تکرار پدیدههای هستی و زاد و بود آدمیان است، صورت و محتوای داستان چنگ در چنگ یکدیگر، تبانی و تعامل هنرمندانهای یافتهاند؛ بهگونهای که صورت داستان، مؤیّد این درونمایه است. نویسنده از شگرد هنری تکرار نام شخصیّتها و کارکرد و شغل آنان و دیگر درونمایههای فرعی، و در واقع از ترفند آینگی و توازی تصویری بهره برده تا این تکرار و بهنوعی دور باطل را در قالب فرم داستان نیز مجسّم و ملموس کند …
خلاصه کتاب مثل همیشه
مرد از خواب که برخاست دندانهایش را مسواك زد و صورتش را شست و لباس خانه راه راهش را پوشید و موهای سرش را به دقت شانه زد دفتر کاهی و خود کارش را برداشت و با سرپایی اش رفت روی مهتابی و روی صندلی اش که کنار نرده مهتابی بود نشست دفتر را باز کرد و شروع کرد به خواندن ہور يك هفته تمام بود که آن بوی تهوع آور بینی همه را می آزرد.
روزها فقط مادرها و بچه ها را ناراحت میکرد اما پسرها تا میرفتند توی میدانچه وزیر برق آفتاب، گرم فوتبال بازی میشدند یادشان میرفت که امروز بوسنگین تر از هر روز شده است مادرها و دخترها هم درها و پنجره ها را می بستند و پرده ها را می کشیدند و تمام روز به شستن رخت و ظرف و گرفتن بینی بچه های شیرخواره و پاییدن پسرها از کنار پرده ها سرگرم میشدند.
عصرها که پدرها خیس عرق از اتوبوسهای مخصوص کارگران شرکت نفت پیاده میشدند، در بینی هاشان را می گرفتند و به پسرها چشم غره میرفتند پسرها هم بدو میرفتند توی خانه و پدرها فقط اول شب تك تك، پیدایشان میشد و همه جمع میشدند روی پل همان جوی سیمانی که هیچ وقت خدا آب نداشت و با هم پچ پچ میکردند و یا در بینی هایشان را می گرفتند و بر می گشتند و به نخلستان نگاه میکردند …
- انتشار : 12/02/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403