کتاب پیامبر و دیوانه
عنوان | کتاب پیامبر و دیوانه |
نویسنده | جبران خلیل جبران |
ژانر | تاریخی |
تعداد صفحه | 69 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود رمان پیامبر و دیوانه اثر جبران خلیل جبران به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
ماجرای کتاب پیامبر اینگونه آغاز میشود که «المصطفی» یا به قولی برگزیدهٔ دردانه بعد از ۱۲سال زندگی در شهر خیالی نویسنده یعنی اُرفالس، قصد ترک آن دیار و مردمانش را دارد و هنگام خداحافظی به آخرین سؤال های مردم اُرفالس پاسخ میدهد. هر سؤال به همراه پاسخی که المصطفی میدهد یک بخش از کتاب را تشکیل میدهد. این پرسش ها در واقع مسائل روزمرهٔ انسان است. در هر بخش یا به عبارتی در هر پاسخ بیشتر با خودآگاهی و جهان بینی نویسنده آشنا میشویم که حقیقتا آگاهیبخش هستند. بخش دوم این کتاب «دیوانه» نام دارد …
خلاصه کتاب پیامبر و دیوانه
“دربارهی جرم و جزا” آنگاه یکی از داوران شهر برپا خواست و گفت: با ما از جرم و جزا سخن بگو. و او در پاسخ گفت: هرگاه که روح تو بر باد سرگردان شود. آنگه است که تنها و بی یاور به دیگران آزار میرسانی و نیز به خویشتن. و از برای این آزار تو را باید که در راستکاران را بکوبی و تا چندی پاسخی نشنوی همچون دریاست خویشتن خدایی تو هرگز آلوده نمی شود. تنها دارندگان بال را او مانند اثیر به پرواز در می آورد. همچون خورشید است که خویشتن خدایی تو. حیله های موش کور را او نمیشناسد و
سوراخ مار را او نمیجوید. اما خویشتند خدایی تو در هستی تو تنها نیست. پاره ای از تو هنوز انسان است و پاره ای از تو هنوز انسان نیست. هیکل ناساز بی اندامیست که در خواب مه آلودی راه میرود و بیداری خود را میجوید. و حال از انسانی که در توست سخن میگویم. زیرا که اوست نه خویشتن خدایی تو و نه آن هیکل ناساز در میان مه که جرم و جزای جرم را میشناسد. بارها از شما شنیده ام که از کسی که دست به خطایی میزند چنان سخن میگویید که گویی یکی از شما نیست. ناشناسی ست در
میان شما که ناخوانده به جهان شما پا نهاده است. ولی من میگویم که حق پاکان و راستکاران هم از بالاترین مرتبه ای که در یکایک شماست فروتر بیفتد. و همچنان که یک برگ زرد نمیشود مگر با دانش خاموش تمام درخت. خطا کار هم خطایی نمیتواند مگر با ارادهی پنهان همه ی شما. شما با هم صف بسته اید و به سوی خویشتن خدایی خود گام بر می دارید. راه شمایید و رونده شما. و آنگه که یکی از شما از پا میافتد افتادنش زنهاری ست از برای آنها که از پشت سر می آیند تا پای شان به سنگ نگیرد …
- انتشار : 16/05/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403