رمان کوچه های خاطره

عنوانرمان کوچه های خاطره
نویسنده🌟 نسرین سیفی
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه593
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان کوچه های خاطره اثر 🌟 نسرین سیفی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

صنوبر در یک خانواده بسیار فقیر با پدری معتاد و زورگو و خواهر و برادران بسیاری زندگی می‌کند. که در یک اتاق ازحیاطی بزرگ که پر از همسایه های رنگارنگ است زندگی نابسامانی دارد، تنها صغری خانم پیرزنی که فرزندی ندارد، همدم لحظه های سخت اوست. با رفتن از خانه صغری خانم، پدرش بی توجه به علاقه بسیار زیاد صنوبر به درس، می‌خواهد او را به یک پیرمرد معتاد بدهد. ولی صنوبر عاشق …

خلاصه رمان کوچه های خاطره

پشت در خانه که رسیدم صدای هیاهوی غریبی به گوشم خورد. بچه های قد و نیم قد از کنارم رد شده و با صدا وارد حیاط می‌شدند. به نظرم آمد خانه آنقدرها هم که صبح به نظر می‌رسید آرام نیست. بعداز ظهر خنکی بود. حیاط پر بود از سرو صدای بچه‌هایی که سردر پی هم گذاشته بودند. خانه انگار در میان جمعیتی نا محدود گم شده بود. همه دور هم جمع شده بودند. مردها کم کم خسته از یک روز کار به کانون خانه می‌آمدند دلم گرفته بود فضای نیمه تاریک اتاقمان، غروب را برایم سنگین تر می‌کرد. تمام جریانات سیال موجود

در فضا، برایم مثل صداهای بازار مسگرها روح خراش و آزار دهنده بود. اولین غروب در خانه‌ ای که مثل کندوی زنبور عسل پر بود از چهار دیواری کندویی که ملکه ای نداشت یاد صغری خانم ملکه کندوی قبلی، دلم را به غلیان وا داشت و صدای لرزان مش اوستا روحم را مرتعش می‌کرد. بغض گلویم را محکم گرفته بود و می‌دانستم اگر همینطور یک گوشه بنشینم و حسرت آن اتاق سه در دو نمور با آن دیوارهای خیس و فرو ریخته را بخورم، در اشک شنا خواهم کرد. اینجا با تمام دلتنگی یک حسن داشت و آن اینکه، اتاقمان بزرگتر بود.

باید از لاک خود بیرون می‌آمدم. نمی‌خواستم گریه کنم، چون نباید گریه می‌کردم. زندگی هزار بازی داشت و من در اولین تلاطم سخت آن قرار گرفته بودم. من مدت‌ها با موج‌ها بالا و پایین شده بودم. پس باید سختتر از آن باشم که هنوز قایقم نشکسته گریه کنم و دست و پا بزنم از اتاق بیرون زدم. هوا خنک بود. مور مورم شد. مردهای خانه های زنبوری یکی یکی و دوتادوتا درمانده از کار باز می‌گشتند زن‌های خرسند از نبود شوهر که دور هم جمع شده بودند و درباره کبری خانم حرف کنار هم ردیف می‌کردند با دیدن شوهرانشان گره ای به ابرو می‌انداختند …

دانلود رمان کوچه های خاطره
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان کوچه های خاطره
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حنا
حنا
1 سال قبل

عالیه: )