کتاب به امید دل بستم
عنوان | کتاب به امید دل بستم |
نویسنده | لنکالی |
ژانر | داستانی |
تعداد صفحه | 257 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب به امید دل بستم اثر لنکالی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
روایتگرِ داستانِ زندگیِ نوجوانانی است که با بیماریهای مختلف در بیمارستان بستری هستند و هر لحظه به مرگ نزدیکتر میشوند. آنها به دزدیهای کوچک از فروشگاهها روی میآوردند و رفتهرفته فرار از بیمارستان و برنامهریزیِ دزدیهای بزرگتر، تبدیل به تفریح و انگیزهی زندگی برای آنان میشود …
خلاصه کتاب به امید دل بستم
امروز یک پسر بدجنس و لاغر در بیمارستان پذیرش شد رنگ صورتی مثل پروانه روی صورتش نقش بسته و بالهای آن روی بینیاش به هم میرسند. یک جعبه مقوایی را در آغوش گرفته و جلوی در اتاق جدیدش میایستد این اتاق قبلاً متعلق به یک نفر دیگر بوده. اینکه نمیداند آن آدم در چه وضعیتی این اتاق را ترک کرده کمی او را مردد میکند. در نهایت روی تخت جاگیر میشود آن طور که وقتی تختی هنوز متعلق به خودت نیست روی آن مینشینی پاهایش از لبه تخت آویزان هستند کفشهایش مثل سنگهای خاکستری که به دو چوب جوش داده شدهاند مچ پاهایش را سنگین کرده اند. همانطور
که با حالتی انزواطلبانه از پنجره به بیرون نگاه میکند می گوید «لازم نیست مدرسه ام رو عوض کنم.» «نئو تو باید چند تا دوست پیدا کنی.» مادر نئو با صلیب دور گردنش ور میرود تا جایی که میتواند در گوشه اتاق فرو میرود. اضطراب در وجودش بیداد میکند. نوعی نگرانی غیر قابل لمس برای فرزندش که باعث میشود کمی سرد رفتار کند. «بس کن پسرم.» پدرش مردی قدبلندتر است با بازوهای بزرگ و صدایی کلفت و دقیقاً برعکس نئو به نظر از آن مردهای معمولی میرسد که از دولت شکایت میکنند: «فقط به این خاطر که مدتی مجبوری اینجا بمونی به این معنا
نیست که نمیتونی با آدم های جدید آشنا بشی به محض اینکه دوباره بری مدرسه همه چیز رو از دید جدیدی میبینی یکم سرت رو از درس و کتاب بیار بیرون باشه؟» نئو می گوید: «اینجا بیمارستانه بابا آدمهایی که اینجا میبینم خیلی دووم نمیآرن.» بیش از این دیگر چیزی نمیشنوم وظیفه من امروز نگهبانی در محل استقرار پرستارها است که درست مقابل اتاق اوست. از آنجایی که جدیداً پذیرش شده پرده کرکره ای اتاقش را نکشیده و در اتاقش هم باز است. وقتی چنین شانسی به من رو میکند کنجکاوی ام گل میکند. اریک متوجه میشود همانطور که گزینه ها را تیک میزند و …
- انتشار : 13/03/1401
- به روز رسانی : 20/09/1403