کتاب دزد آذرخش
دانلود کتاب دزد آذرخش (جلد اول مجموعهی پرسی جکسون) اثر ریک ریوردان به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
آذرخش زئوس به سرقت رفته؛ آیا میتوانند آن را در ده روز بازگردانند؟ ریک ریوردان در کتاب پرسی جکسون 1: دزد آذرخش ما را به سفری درون کوههای المپوس و اساطیر یونانی میبرد ...
خلاصه کتاب دزد آذرخش
خوابهای عجیبی پر از حیوانات اهلی میدیدم. همه آنها گرسنه بودند و خیلیهایشان میخواستند مرا بخورند. احتمالاً چندین بار به هوش آمده بودم اما هیچ یک از چیزهایی که میشنیدم یا میدیدم را درک نمیکردم و دوباره از حال میرفتم چیزی که یادم می آید این است که روی تخت خواب نرمی دراز کشیده بودم. یک نفر داشت با قاشق به من غذایی مثل فرنی میداد همان دختری که موهای فر طلایی داشت بالای سرم نشسته بود. همانطور که قطرات غذا را با قاشق از روی چانه ام پاک میکرد به من پوزخند میزد. به محض اینکه دید چشمهایم باز شدند، پرسید: توی اعتدال تابستونی چه اتفاقی میافته؟ موفق شدم با صدای قارقار
مانندی بگویم: چی؟ طوری که انگار می ترسید یک نفر پای گوش ایستاده باشد، اینطرف و آن طرف را نگاه کرد. -چه اتفاقی میافته؟ چی دزدیده شده؟ ما فقط چند هفته مهلت داریم. -ببخشید. من نمی... یک نفر در زد و دختر خیلی سریع دهانم را پر از دسر کرد. بار بعدی که بیدار شدم، دختر دیگر آنجا نبود. مرد بلند قد و خوش تیپی که مثل موج سوارها بود، گوشه اتاق ایستاده بود و به من نگاه میکرد. حداقل یک دوجین چشم آبی روی گونههایش، پیشانیش و پشت دستش داشت... وقتی دیگر کاملاً خوب شدم، فهمیدم هیچ چیز عجیبی درباره محیط اطرافم وجود ندارد، به جز اینکه از آنی که فکر می کردم، بهتر بود. روی یک صندلی راحتی
تاشو در پیش خان نشسته بودم و داشتم از بالای چمنزار به تپههای سرسبزی که در دور دست بودند نگاه میکردم. هوا بویی مثل بوی توت فرنگی میداد. روی پاهایم یک پتو و پشت گردنم یک بالش گذاشته بودند. همه چیز خیلی خوب بود، به جز دهانم که انگار یک عقرب از آن به عنوان لانهاش استفاده کرده زبانم خشک و زننده شده بود و تمام دندانهایم درد میکردند. روی میز کناریم لیوان بلندی از شربت بود. به نظر میآمد آب سیب تگری با یک توت سبز و چتری کاغذی که سایبانش کرده بودند باشد. دستهایم خیلی ضعیف بودند، وقتی که انگشتهایم را دور لیوان گرفتم یک لحظه مانده بود آن را بریزم صدایی آشنا گفت: مواظب باش ...



دیدگاه کاربران