کتاب هاویه
عنوان | کتاب هاویه |
نویسنده | ابوتراب خسروی |
ژانر | ادبیات داستانی، داستان کوتاه |
تعداد صفحه | 134 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب هاویه اثر ابوتراب خسروی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
در این کتاب خوانندهٔ دنیای بدیعی هستید که نویسنده خلق کرده است. دنیایی تازه و جذاب که شما را با خود همراه میکند تا تجربههای متفاوتی را پشت سر بگذارید. این کتاب شامل ۳ داستان با نامهای «گمشده»، «تصویری از یک عشق» و «ماه و مار» است. دنیایی که ابوتراب خسروی در داستانهای کتاب هاویه ساخته است، متفاوت و منحصربهفرد است …
خلاصه کتاب هاویه
مرگ آقای «الف» با سوگ و اندوه همراه نبود. یک نوع سکوت همراه با بهتی عمیق تر از زمان حیاتش همه را دربر گرفته بود. قابل انکار نیست که او آدم ملموسی نبوده و حیات یا مرگ او هیچ نکتهای را که حاکی از کشف حقیقتی در مورد او باشد روشن نکرده حتی امروز هم پس از سالها که پشت میز کارش رها شده بود روی آن خطوط درهم نمیتوان جواب قاطع داد که در آن حال مرده بود یا نه. هر چند که کسی اعتقاد به مرگ او ندارد. هیچکس هم نمیتواند بگوید که آن صدا چیست، ضرباتی مثل صدای انعکاس فلزی شیئی در آب که در تنش زندگی میکرد و حالا از سنگ گورش میآید. در آن زمان دکترها با روپوشهای
سفید و گوشیهای آویخته هر روز حلقهاش میکردند و میگفتند چیزی آنجاست، زیر سینهاش، چیزی که حس میشود، که نبض میزند. صدائی مثل صدای تیک تاک ساعتی که پنهان است. تناقض آراء در مورد حیات با مرگ آقای «الف» حتی به جدل هم کشیده نشده. کسی نمیتوانست حیات یا مرگ او را تأیید کند. شکل زندگی او هیچ چیز را روشن نمیکند. چرا که او شیخ دور دست نیافتنی بود که با طلوع آفتابی از خانهاش به دفتر کارش میرفت و ساعتها از شب رفته باز میگشت. این که او در خطی مستقیم حرکت میکرده و عینک به چشم داشته و حامل استنکافی همیشگی در برخورد با رهگذران بوده، همهی اطلاعات
در مورد اوست. شایعات دیگری در مورد او وجود دارد. حال با توجه به این که او همیشه عینک به چشم داشته و از رهگذران حذر میکرده، چه کسی مستقیم به چشمانش نگاه کرده که نگاهش انعکاس منقطع نور داشته، درست مثل یک جفت چراغ چشمک زن با تمام توصیفی که از چگونگی نگاه آقای «الف» میشود. بعید است که بتوان قبول کرد که شخصی مستقیم بیهیچ حائلی، در فاصلهای کوتاه توانسته ببیند و این بیشتر به یک افسانه سازی شبیه است. طرز تلقی عمومی از زندگی او در اتاق کارش و پشت آن میز و صفحه بزرگ در برابرش بیشک اغراق آمیز است. مثلا آقای «الف» خطوط در برابرش را به همه جا سوق میداده …
- انتشار : 30/09/1403
- به روز رسانی : 03/10/1403