کتاب خون المپی
عنوان | کتاب خون المپی |
نویسنده | ریک ریوردن |
ژانر | فانتزی، ادبیات داستانی، ادبیات کودک و نوجوان |
تعداد صفحه | 349 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب خون المپی (جلد پنجم مجموعهی قهرمانان المپ) اثر ریک ریوردان به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
هفت نیمه خدای این مجموعه داستان یعنی پرسون جکسون و دوستانش آنابت چیس، جیسون گریس، لئو والدز، پاپیر مک لین، هزل و فرانک در آخرین ماجراجوییشان مجبورند آخرین تلاششان را بکنند تا گایا بیدار نشود. غولهای ارتش گایا همهجا هستند و تنها چیزی که گایا برای بیدار شدن نیاز دارد خون یک المپی است. باید دید چه کسی موفق خواهد شد …
خلاصه کتاب خون المپی
گروه ها رسیدند. توریستها در دستههای بیست یا سی تایی از میان خرابهها هجوم آورده اطراف ویلا جنب و جوش کرده و میان جادههای سنگفرش شده سرگردان بودند؛ بدون هیچ وجدی به نقاشیهای دیواری و موزائیک کاریهای رنگارنگ خیره میشدند. رینا نگران بود که توریستها چگونه به مجسمه چهل فوتی آتنا که در میان محوطه قد علم کرده بود، واکنش نشان میدهند، اما مه احتمالا نهایت تلاشش را برای مخفی کردن آن از دید فانیها کرده بود، یک بار گروهی نزدیک شدند، در گوشه محوطه ایستاده و با نومیدی به مجسمه خیره شدند. یک راهنمای گروه انگلیسی اعلام کرد: اه، داربست زدن به نظر میرسه اینجا داره نوسازی میشه.
حیف شد. بیاید ادامه بدیم. و مسیرشان را عوض کردند. حداقل مجسمه نغریده بود؛ بمیرید بی ایمانها! و فانیها را به خاک تبدیل نکرده بود. رینا یک بار همین مشکل را با مجسمهای از الهه دیانا داشت. آن روز تسکین دهنده ترین روزش نبود. چیزی که آنابث در مورد پارتنوس آتنا گفته بود را در ذهن مرور کرد. هاله جادوییش هیولاها را جذب میکنه اما از طرفی باعث میشه حالت دفاعی بگیرن. به نشانه تایید این موضوع، هر از گاهی رینا از گوشه چشمانش میدید که ارواح سفید درخشان پوشیده در لباسهای رومی، در میان خرابهها به سرعت ویراژ داده و بهت زده به مجسمه اخم میکردند. گلیسون غرغر کرد: این میمونها همه
جا هستن الان فاصلشون رو حفظ میکنن؛ اما وقتی شب شد بهتره آماده حرکت باشیم. ارواح همیشه تو شب بدترن. رینا نیاز به یاد آوری این موضوع نداشت. زوج مسنی که در پیراهنهای یک رنگ و شلوارکهای برمودایی در باغ کناری لرزان راه میرفتند را تماشا کرد، خوشحال بود که اصلا نزدیک نشدند. مربی هج اطراف کمپ را با انواع تلههای سیمی دامهای زمینی و تله موشهای بزرگی پر کرده بود که قادر نبودند جلوی هیچ هیولایی که کمی شعور داشت را بگیرند، اما کاملا مناسب از پا در آوردن شهروندان مسن بودند. با وجود گرمای صبح گاهی رینا به خاطر رویاهایش میلرزید، نمیتوانست انتخاب کند که کدام یک وحشتناک تر بود؛ نابودی …
- انتشار : 07/09/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403