کتاب شوهر من

عنوانکتاب شوهر من
نویسندهناتالیا گینزبورگ
ژانردرام، ادبيات معاصر، ادبیات داستانی
تعداد صفحه170
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود کتاب شوهر من اثر ناتالیا گینزبورگ به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان «شوهر من» از زبان اول شخص روایت می‌شود. راوی، شخصیت اصلی داستان هم هست، هر چندکه «موقعیت اجتماعی و فردی» جایگاه معنایی او را به مرتبه دوم تنزل می‌دهد. راوی که نزد خاله‌اش زندگی می‌کند، در بیست و پنج سالگی، از سر افسردگی و تنهایی و یکنواختی، به همسری مردی در می‌آید که او را به طور اتفاقی دیده است و پزشک دهکده‌ای کوچک است؛ سی و هفت ساله، خوددار، فرز و چالاک، با اعتماد به نفس بالا، بلند قد و شیک پوش با موهایی جو گندمی. از همان آغاز فقط چند کلمه بین این زوج رد و بدل می‌شود:« نه مرا بوسیده بود، نه برایم گل آورده بود و نه هیچ کدام از کارهایی را کرده بود که یک نامزد می‌کند.» …

خلاصه کتاب شوهر من

شب قبل از عروسی نام فقط گریه کردم. عمه خواست دو ساعتی تکه پارچه‌های خنکی روی صورتم بگذارم تا خیلی معلوم نباشد. بعد موهایم را با تخم مرغ شست و شو داد و به دست‌هایم که قرمز و ترک خورده بود کرم مالید. کرمی بود که همیشه کنتس استفاده می‌کرد. اما هر بار که کسی با من حرف می‌زد. گریه می‌کردم و با وجود آن موهای تازه شسته شده که به هر طرف سیخ شده بود و چشم‌هایی که در اثر گریه متورم بود و دهانی لرزان، ترحم برانگیز شده بودم. فردا پدر و مادرم سوار بر گاری از راه رسیدند و کمی بعد دو تا کوچولوها پای پیاده با امید این که چیزی بخورند. اما آن قدر کثیف بودند که عمه اجازه نداد به کلیسا بیایند. جووانی را پیدا نکرده بودند چون قبلا به شهر رفته بود

و آزالئا به همراه بچه‌هایش که دوران نقاهت مریضی را می‌گذراندند، کنار دریا بود. برایم نامه‌ای نوشته بود که با آن به من می‌فهماند با خاطرخواهش آنجاست و تمایلی ندارد از جایش تکان بخورد. کمی بعد جولیو و پدرش آمدند. آدم جولیو را با آن پالتوی بلندی که پوشیده بود و دستکش‌هایی که به دست کرده بود و آن کفش‌های براقش نمی‌شناخت عمه صندلی قرض گرفت، چون صندلی‌های خودش حصیرشان از بین رفته بود. در کلیسا من حتی کلمه‌ای از آنچه کشیش می‌گفت نفهمیدم، داشتم از ترس می‌مردم که یک دفعه از تپش قلب و بوی عود حالم بد شد. کلیسا مدتی پیش سفیدکاری شده بود و لخت و حالی بود. طوری که دیگر شبیه کلیسا نبود. مادرم گرم کن پوشیده

بود و عمه در فکر ناهاری که روی آتش داشت. فقط چشمش به در بود. سانتا از درد این که ازدواج نکرده بود گریه می‌کرد و من هم گریه می‌کردم و دیگر نمی‌توانستم جلو گریه‌ام را بگیرم. در طول خوردن ناهاری که عمه آماده کرده بود تمام وقت گریه کردم ولی بقیه وانمود کردند که مرا نمی‌بینند و مشغول صحبت درباره مسائلی شدند که به من مربوط نمی‌شد. وقتی پدرم خواست از آن جا برود عمه هولم داد جلوی او و گفت از پدرم بابت ناراحتی‌هایی که به وجود آورده‌ام عذر بخواهم. با دستپاچگی مرا بوسید و سرش را به طرف دیگر چرخاند. در این ماه‌ها خیلی عوض شده بود و همیشه حالتی آزرده و غمزده داشت. حالا عینک می‌زد و دیگر شبیه کسی نبود که برای خاطر جولیو کتکم زده بود …

دانلود کتاب شوهر من
28.05 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب شوهر من
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها