رمان برای مریم

رمان برای مریم 1
عنوانرمان برای مریم
نویسندهمائده فلاح
ژانرعاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحه1317
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رایگان رمان برای مریم اثر مائده فلاح

دانلود رمان برای مریم اثر مائده فلاح به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

روایتی عاشقانه از زندگی سه زن، سه مریم! مریم و فرهاد: “مریم دختر خوانده‌ی‌ برادر فرهاد، فرهاد سال‌ ها او را به همین چشم دیده، اما بعد از برگشتش به ایران، همه چیز برای فرهاد عوض شده، مریم برایش دیگر آن دختر سابق نیست! مریم و امید:”مریم دو سال پیش از پسر خاله‌اش امید جدا شده، دیدن دوباره‌‌ی امید او را یاد روزهایی می‌‌اندازد که با چند دیدار کوتاه سخت جذبش شده بود و این برای مریم خیلی ترسناک است،”مریم و سلمان” سلمان ارباب‌ زاده‌ ای که مریم بارها از پدرش درباره‌‌‌ی دشمنی او با خانواده اش شنیده، اما مریم همان بار اول که این خانزاده را می‌بیند …

خلاصه رمان برای مریم

“مریم” شدت باد به قدری زیاد بود که دولنگه در کوتاه بهم برخورد می‌کردند و هرچند ثانیه یکبار صدای ریز به هم خوردنشان به گوش می‌رسید. صورتم را نزدیک شیشه‌ی نصب شده‌‌ی داخل دیوار کاهگلی بردم و به چپرهای دور باغچه تربم نگاهی انداختم باد بیرحمانه دورشان می‌پیچید. آن قدر زور می‌زد تا تمام برگ های تربچه سر روی زمین بگذارند و بعد آرام می‌گرفت. تربچه ها هم بلافاصله بعد از آرام گرفتن باد سر از زمین برمی‌داشتند و این بازی دوباره تکرار میشد باد دورتا دور خانه پیچ و تاب می‌خورد و خودش را به

در دیوار میزد و به هر چیزی چنگ می انداخت صدای ریز و کشدار گریه‌ی لیلا من را به خودم آورد. دستمال را پشت گردنم محکم گره زدم و به طرفش برگشتم شیطنتش مغلوب ترس از هیزمی که داخل بخاری می‌سوخت شده بود. گرمای بخاری گونه های سفیدش را سرخ کرده بود. -خیلی بده که آدم تا زور بالا سرش نباشه دست و پاش رو جمع نمی‌کنه لیلا خانم چیه؟ بترسی؟ حتما باید بسوزی تا بنیشی سر جات؟ صدای سوختن چوبی بلندتر از بقیه یکدفعه در فضای کوچک اتاق پیچید. لیلا از جا پرید و با گریه چهار دست و پا

خودش را به من رساند خندان دست جلو بردمو بغلش کردم: ترسیدی سیاه مو؟ سفيد لاكو! خودش را به من چسبانده و با گریه‌هایش جوابم را داد. یکبار دستانش را به بخاری زده و سوخته بود و هر بار که صدایی از بخاری می‌آمد وحشت می‌کرد نشستم و کلاه را روی سرش کشیدم و تا نزدیک گوشش پایین آوردم صدای داد زدن زنعمو از هوهوی باد پیشی گرفته و به گوشم می‌رسید. صورت لیلا را روبروی خودم نگه داشتم: می‌شنوی؟ صدای مارجانته، اومده باز با آقاجان من دعوا کنه؛ که چرا حیاط چیله و درختا خال نشدن! …

دانلود رمان برای مریم
8.39 مگابایت
PDF
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان برای مریم هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان برای مریم

لطفا پس از مطالعه رمان برای مریم نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
لاله
5 ماه قبل

توصیف ها عالی ، قلم گیرا ، واقعا کتاب برای مریم برام جز بهترین رمان هایی بود که خوندم ، خواندنش رو به تمام دوستانم توصیه کردم . واقعا دوستش داشتم . ممنون از خانم مائده فلاح عزیز

شیما
11 ماه قبل

قلمشون زیباست ولی درکل این رمان رو نپسندیدم

یسنا
2 سال قبل

رمان خواندنی بود اما چند تا ابهام داشت: مثلا حاج احمد به مرمر توضیح میده که چی به سر الیاس خان و بچه هایش اومد توضیحاتی ناقصه، مادر امید و ماری چی شدن؟
اشاره خیلی خیلی کوچک به کشته شدن سلمان میشه جا داشت به این بحث بیشتر می‌پرداخت
بالاخره اون سندهایی که امید علیه هرمز و شهرام کیان جمع کرده بود چی شدن؟ امیر و همایون که کشته شدن، سرنوشت سندها معلوم نشد
پایان مرمر و فرهاد رو خیلی سریع گفت و تموم کرد، یعنی مرمر خیلی غیره منتظره عمل کرد هی دوست داشت بره در آغوش فرهاد!!
امید و ماری رفتن آمریکا و چه کاره شدن ، دقیقا کجای امید علیل شده بود بر اثر شکنجه.
یه کم رمان طولانی تر میشد اشکال نداشت چون داستان سه شخصیت بود که باید بیشتر ازشون گفته میشد.
در مجموع رمان قشنگی بود مخصوصا زمان مریم جنگلی، با گویش محلی نوشته بود عالی بود، توصیف و لوکیشن ها هم خوب بود.

Sama
2 سال قبل

قلم خانم فلاح خیلی عالیه، مخصوصا رمان نخ به نخ شب را دود می کنم

Hamraaz
2 سال قبل

محشر بود
سه داستان در سه زمان متفاوت ،مریم و فرهاد آخرین بودند دلیلی نداشت ادامه زندگی آنهاهم نوشته بشه بنظرم

لیلا
2 سال قبل

خیلی زیبابود،فقط سرگذشت مرمرو فرهاد معلوم نشد…..

فاطمه
پاسخ به  لیلا
2 سال قبل

سلام منم تعجب کردم چرا سرگذشت مریم و فرهاد معلوم نشد

نیلو
پاسخ به  فاطمه
2 سال قبل

چرا یعنی پایانی براشون نبود🤔

Nazanin
پاسخ به  فاطمه
2 سال قبل

معلوم بود که چی شد!
نیازی به گفتن نبود گاهی وقتا تو داستان نیاز نیست برای خواننده همه چیز به صورت شفاف نوشته بشه

زهرا ملکی
2 سال قبل

یعنی چی اول رمان یه چیز دیگس بعدش یه چیزادامه اولی رو بزاربن

کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک