دانلود رایگان رمان ای مهربان چراغ بیاور اثر آزیتا خیری
دانلود رمان ای مهربان چراغ بیاور اثر آزیتا خیری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
البرز بخاطر مهریه زنش به زندان میافتد پدرش برای تهیهی پول مهریه به برادرش رو میزند، او پول را میدهد به شرط اینکه البرز برایش کار کند! زن عموی البرز وکیل است و یک موکل دارد که قصد جدایی از شوهرش را دارد! گلاره نزد وکیلش پنهان میشود در حالی که شوهر و پدرش در صدد کشتن او هستند با ورد البرز به منزل عمویش …
خلاصه رمان ای مهربان چراغ بیاور
آیین کنار تخت ایستاد وقتی پروندۀ او را چک میکرد با لحنی گرم پرسید: خانوم اسرین خواسته بودید منو ببینید؟ پرونده را به دست پرستار داد دست هایش را توی جیب روپوشش گذاشت زن حدودا پنجاه ساله به نظر میرسید. روی تخت نشسته بود و پیراهن آبی رنگ به تن نحیفش زار میزد. نگاهش رفت سوی پرستار و آئین رد نگاهش را گرفت. سر خود نویسش را فشاری دادو گفت: شما میتونید برید خانوم رفیعی پرستار سری تکان داد و بی حرف به سوی در اتاق رفت. اسرین به قدمهای تند او زل زد. در سرش غوغا
بود. آب دهانش را بلعید و به آئین زل زد حالا در اتاق کسی .نبود با این همه او صدایش را پایین آورد و با لحنی شبیه به پچ پچ گفت: من خواهرمو کشتم! آئین بی حالت فقط نگاهش کرد. هیچ حرفی روی زبانش نیامد. پزشک بخش اعصاب بود و پیش از این از این قبیل توهات زیاد دیده یا شنیده بود. لب هایش را تو کشید و سعی کرد لبخند بزند با مکثی طولانی پرسید: چرا کشتیش؟ سوالش از روی باور نبود. فقط می خواست زن نگون بخت را آرام کند. اما اسرین کوتاه نیامد ابرویش بالا پرید و پرسید: باور نکردی، نه؟ آئین
با دست هایی توی جیب خیره به صورت او بود. زن کمی روی تخت جابه جا شد. کشوی فایل کنار تخت را باز کرد و از توی آن کیف پشمی کهنه ای را بیرون آورد. بازت از میان شلوغی آن عکس کهنه ای را پیش کشید آن را مقابل آئین گرفت و اینبار با لحنی درمانده گفت: اسمش روژین بود. اشک دوید توی چشم هایش و با غم نالید: پونزده سالش بود. آئین عکس را از او گرفت تصویری قدیمی بود از یک دختر نوجوان با لباس های کردی و پولک هایی که از پر شال سرخش آویزان بود. وقتی دوباره به اسرین نگاه میکرد، شک …
سلام من ۳روزهست این رمانو خریدم ولی هنوز برام ارسال نشده، ممنون میشم پیگیری بفرمایید
تعطیلات بوده، ارسال شد
سلام ممنون🙏🏻
بسيار زيبا،پر محتوا با كشف بالا طورى كه شما را به دنبال خود مى كشد.رفت و برگشت به گذشته و حال أز خستگى جلو گيرى مى كند و رمز راز داستان را دلفريب.