رمان کسی در سرم می‌گرید

رمان کسی در سرم می‌گرید 1
عنوانرمان کسی در سرم می‌گرید
نویسندهاعظم کلانتری (یاسی)
ژانرعاشقانه، اجتماعی، غمگین
تعداد صفحه714
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رایگان رمان کسی در سرم می‌گرید اثر اعظم کلانتری (یاسی)

دانلود رمان کسی در سرم می‌گرید اثر اعظم کلانتری (یاسی) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

زنی برای حفظ آبروی خانواده با مردی همسن پدرش ازدواج می‌کند و برای حفظ پسرش (احسان) تن به خواسته‌ی پسر خاله‌ی شرورش می‌دهد، احسان که اکنون دکترای روانشناسی دارد همیشه با یاداوری روزهای تلخ گذشته و آزار مادرش جلوی دیدگان خود روح و روانش درگیر عذابی بزرگ می‌شود، احسان در تلاش است تا از مادر بیمارش مراقبت کند، مادری که سال‌هاست حرف نمی‌زند را درمان کند! بعد از افتتاح مطب دختری برای منشی گری استخدام می‌کند دختری که چشمانش او را به یاد کسی در گذشته اش می‌اندازد، دختری که …‌

خلاصه رمان کسی در سرم می‌گرید

نه نانی در خانه داشتند و نه چیزی در یخچال فکستنی! می‌شد چند گوجه پلاسیده پیدا کرد اما آب انداخته و گوشه به گوشه کپک داشتند. حیران گوشه‌ای چمباتمه زده بود تمام ذخیره‌ی این ماه را با فروش تنها انگشتری نازکی که از خانه‌ی پدری با خود آورده بود، سپری کرده بودند. تمام این سال‌ها آن را از چشم بیژن دور نگه داشته بود. روی رو انداختن به رقیه را هم نداشت. پا به ماه بود و درآمدشان گاهی به زور تا انتهای برج می‌کشید نان کارمندی به گوشت بوقلمون نمی‌رسید. بقالی هم دیگر نسیه نمی‌داد چوب خطش پر شده بود. سراغ آشپزخانه رفت و روی موزاییک های سرد نشست.

احسان چشم‌هایش را از هم باز کرد و سر از پتو بیرون آورد. نگاهی کنجکاو به دو سمت اتاق انداخت و با دیدن باریکه ای نور که از درز در روی فرش قدیمی شان تابیده بود فهمید خیلی هم زود بیدار نشده. با سر و صدای داخل آشپزخانه تکانی به خود داد و بلند شد. پتو را کشید و سعی کرد جمع کند هر گوشه را درست مثل مادرش روی هم آورد و خرسند از کمکی که به او کرده بود سراغش رفت نعیمه داخل دو کابینت کرم رنگ سر فرو برده و مدام همان اندک وسیله ها را جابجا می‌کرد. احسان طاقت نیاورد و گفت: گشنمه. نعیمه با شنیدن یک باره‌ی صدایش ترسید و سرش به بالای کابینت گرفت.

صدای «آخ» گفتن و عصبانیتش به هم آمیختند وقتی گردن چرخاند و به او زل زد: گوشت تنم خوردنی نیست بهت بدم. دست روی سرش گذاشت و از روی زمین بلند شد و چشم به سقف گرفت. -خدا مرگم بده. خدا یه جوری بگیر که ندادی انگار. پیشونی نوشت نعیم بدبخت از ازل سیاه بود. اشک تا پای پلک‌هایش آمد و او محکم روی چشم‌هایش دست کشید. دردهایش به قدری بودند که پوست کلفت شده و از آن دختری که با تمام ترس و دلهره از بزرگ تر باز هم عزیز کرده بود چیزی در وجودش باقی نمانده بود. صدای زنگ خانه بلند شد چادر قهوه‌ای رنگ گلدارش را از روی پشتی برداشت و …

دانلود رمان کسی در سرم می‌گرید
2.53 مگابایت
PDF
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان کسی در سرم می‌گرید هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان کسی در سرم می‌گرید

لطفا پس از مطالعه رمان کسی در سرم می‌گرید نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
شیما
2 ماه قبل

قلمی بسیار زیبا و گیرا دارین ولی خیلی غمناک بود و البته واقعیت جامعه

کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک