رمان شب هول

عنوانرمان شب هول
نویسندههرمز شهدادی
ژانرداستان ایرانی
تعداد صفحه281
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان شب هول اثر هرمز شهدادی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

این کتاب از تاریخ روشن‌فکری ایران بر زمینه‌ای داستانی به ارزیابی نقش روشنفکران در دوره‌های مختلف تاریخ معاصر ایران پرداخته‌ است. در داستان شب هول دو شخصیت وجود دارد. یکی از آن‌ها فرهیخته روشنفکر و استاد دانشگاه و دیگری لمپن به تمام معنا یا نمک به حرام است. پیشینه این دو در رمان به یک جا ختم می‌شود. خاستگاه و ریشه‌های آن‌ها یکی است. در این مفهوم به گمان نویسنده روشنفکری ایران در گنداب در همان لمپنیسم اما در پشت نقاب فرهیختگی ریشه دارد …

خلاصه رمان شب هول

وحشت همیشه با ماست، مثل خدا که همیشه با ماست. باورمان نمی‌شود که می‌شود نترسید همان طور که باورمان نمی‌شود که می‌شود خدایی نباشد. حتی تصورش برایمان مشکل است. لاک پشت بدون لانه تاب هوا را هم ندارد. و ترس ما لاک ماست. پوسته‌ای سخت است که از فضای بیرون، از هوای بیرون و از نفس آدم‌های بیرون جدایمان می‌کنند. همیشه محتاطیم. به کوچکترین حرکت با آشنایی سرمان را می‌دزدیم و در درون پوسته ترس پنهان می‌شویم، نفوذ ناپذیر و جامد در درون این قشر ضخیم است که کابوس‌هایمان عذایمان می دهد. در درون این قشر ضخیم است که بیداریم، می‌بینیم، می‌شنویم و همه گمان

می‌کنند که سنگیم، نمی‌بینیم، نمی‌شنویم، خوابیم و یا اگر خیلی هوشیارمان بپندارند، فکر می‌کنند پذیرفته‌ایم. خدایمان هم همین جاست. زیر لاک ماست. بند نافی است که ما را به دنیای بیرونی پیوند می‌دهد. اگر او نباشد چه کسی بازگویی رنج‌هایمان را بشنود. باور نمی‌کنیم که حیات همین است. همین که بر ما گذشته است. بر ما که قهرمان نیستیم. لاک پشت هم نیستیم. دیدم لبخندی لبان کبودش را از یکدیگر باز کرد. دیدم سیگارش را خاموش کرد و گفت که پس من هنوز در اول راهم گفتم کدام راه؟ گفت راه هنر، راه هنر بیمارگونه, راه هنر بورژوازی. از جا جهیدم گفتم که این طور که تازه من در اول راهم و تو حتما مدت‌هاست

از این راه بیرون آمده‌ای گفت معلوم است. این کوره راه جز به بن بست بیماری روشنفکرانه ختم نمی‌شود. این‌ها خوراک روزانه مثلی احساساتی خود پرست است که جز لذت جویی هیچ نمی‌شناسند. گفتم مرا می‌گویی یا خودت را. یک باره بلند شد. آرام آرام در اتاق به قدم زدن پرداخت. سیگاری روشن کرد. آهسته، آن قدر آهسته که شنیدنش مشکل بود، گفت: نمی‌خواهم برایت قصه بگویم فرصت داستان گفتن ندارم. و داستان گفتن را در شرایط موجود خیانت می‌دانم با این حال برای این که حرفم را بفهمی مجبورم در باره گذشته توضیح بدهم. وقتی در لاهیجان به دبیرستان می‌رفتم تازه با ادبیات به اصطلاح امروز آشنا شدم و این آشنایی …

دانلود رمان شب هول
8.77 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان شب هول
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها