رمان تا انتهای شب
عنوان | رمان تا انتهای شب |
نویسنده | لیلا نوروزی |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 1798 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان تا انتهای شب اثر لیلا نوروزی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
زندگي زوج پزشکي به نام سودابه و فرهاده که در دوران دانشجویی بهم علاقه مند شدن. در دوران جنگ که فرهاد به اردو ها و در واقع دوره هایی برای مداوای بیماران جنگی میرود، سودابه ای که چشم انتظار اوست و هر لحظه برای حال و اوضاع اون نگران است به همراه بچهای که در شکمش دارد با هزار مکافات و سختی، خودش را به اهواز (شهر جنگ زده) میرساند و همان جا در بیمارستان امام حسین با زنی برخورد میکند که درد زایمان زودرس رهاش نمیکنه. سودابه بعد از تلاش برای به دنیا آوردن اون بچه متوجه درد شدیدی میشود که خبر به دنیا اومدن فرزند خودش را میدهد….
خلاصه رمان تا انتهای شب
از پنجره به بیرون چشم دوخت آه عمیقی کشید. ای کاش میشد نیمی از عمرش را بدهد تا دوباره وقتی چشمش را باز میکند توی تخت خوابش باشد و عینک فرهاد روی عسلی کنارش. بعد مثل همیشه با احتیاط از کنار فرهاد بلند شود عینکش را بردارد و با ذوق پاکش کند پاک کند تا فرهاد بگوید “بازم به عینکم دست زدی زلزله؟ اینجوری که من تمام روز از پشت شیشه اش فقط تو رو میبینم!” اشک دیدش را تار کرده بود. برای اینکه مقابل الیاس گریه نکند از روی صندلی بلند شد و به طرف در کوپه رفت. الیاس فوری گفت: کجا؟
سرش کمی به طرف او چرخید. صدایش گرفته و خشدار بود: میرم بیرون یکم هوا بخورم. الیاس نگاه عمیقش را در صورت او چرخاندو سرش را که تکانی داد سودابه در کشویی کوپه را باز کرد و از آن بیرون رفت. بیرون از کوپه فضا رنگ دیگری داشت. صدای خنده مردانه ای از کوپهی کناری میآمد و بوی گلپر تخمه هایی که شکسته میشد. قطار از شهر دور شده بود تا چشم کار میکرد همه جا بیابان بود جوانکی با لباس سربازی از کنارش عبور کرد خودش را به دیواره قطار چسبانده بود تا مانع راهش نشود. این لباس های خاکی رنگ
وحشتش را بیشتر میکردند جنینش یه دور کامل چرخید. کف دستش را روی شکمش گذاشت و چشمانش را بست حرکتش را زیر دستش حس میکرد. همانی که فرهاد برای لمس چند ثانیه اش ساعت ها صورت خود را به شکمش میچسباند و با او حرف میزد. زمزمه کرد: تو هم دلت براش تنگ شده نفس فرهاد؟ – سرش را با آه عمیقی که کشید به شیشه قطار چسباند و پچ زد: تو هم دلت تنگ شده؟ واسه واسه عزیزم گفتناش واسه لحن صداش وقتی “تو ای پری کجایی رو میخونه؟” قطره غریب اشک از گوشه چشمش سر خورد و …
- انتشار : 23/08/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403