دانلود رایگان رمان بوی مه اثر راضیه عباسی
دانلود رمان بوی مه اثر راضیه عباسی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
همینک در بهترین سایت رمان بخوانید: ماهان پسر شیطونی که از قضا خلبان هم هست توی تولد دوست صمیمیش هواپیمای قلبش توی فرودگاه چشمای خواهر دوستش تبسم میشینه اما یه مشکل اساسی که وجود داره تبسم حتی چشم دیدن ماهان رو هم نداره از هر فرصتی برای اینکه سرشو زیر آب کنه استفاده میکنه باید دید که شیطنت و عشق ماهان برنده میشه یا بی اعصابی و نفرت تبسم …
خلاصه رمان بوی مه
امید، نوشین و تبسم را دید که با هم می آیند … دست روی شانه باربد گذاشت آهسته به سمت کافه هلش داد و گفت: والا این ماجرا خودش یک رمان طولانیه … مردی که همیشه عاشق دختر خاله اش بود … اما بعد از نامزدی با او عاشق دختر دیگری شد … حالا این مرد میان هر دو زن زندگیش مانده
کدام را انتخاب کند؟ عشق اول یا عشق دوم؟ باربد عصبی خندید و گفت: برو گمشو مرتیکه، انگار داره تیزر فیلم سینمایی میخونه … امید اما سرحال خندید و گفت: فیلم هم خوبه … اصلا ازش فیلم می سازیم اسمش رو هم میذاریم آیدا یا … صدای تبسم مانع ادامه جمله اش شد
سلام امید … امید با همان صورت پر از خنده نگاهش را به او داد و گفت: سلام تبسم خانوم … چه خبر؟ تبسم پاسخ داد: خبر سلامتی … باربد به صورت تبسم نگاه کرد و پرسید: خوبی؟ بی آنکه منتظر جواب او باشد پشت دستش را روی پیشانی تبسم گذاشت و پرسید: تب نداری؟
تبسم به جای جواب به او رو به نوشین و امید گفت: انگار با بچه اش طرفه … هر نیم ساعت یکبار من رو چک می کنه … باربد به عادت همیشه دستش را دور شانه تبسم حلقه کرد و او را به خودش فشرد و گفت: از بس دوستت دارم … نگرانتم … تبسم خنده ی شیرینی کرد …
سلام من خیلی وقت پیش یه رمان خوندم درباره یه دختر که اشتباهی به جای یه نفر دیگه میدزدنش و شکنجه میکنن بعد از اون روی صورتش زخمای گوشتی به وجود میاد که در ادامه با یه پسر به اسم ماهان آشنا میشه و بقیه ماجرا ولی اسمش رو یادم نمیاد
کسی میدونه اسم این رمان چیه ؟؟
ردهای ماندگار
رمان قشنگی بود
چقدر رمان خوبی بود من خیلی خوشم اومد یه جاهایی ممکنه فیمینستا خوششون نیاد یا یه چیزایی دور از واقعیت بود اما قلم نویسنده به قدری قوی بود که عیب ها رو می پوشوند موفق باشی
سلام من قبلا یه رمانی رو خوندم اسمش رو یادم نیس
ولی در مورد یه دختری بودش که با یکی از برادراش دوقلو بودن بعد اون برادرش تو تصادف با پدر مادرش میمیره و این دختره میمونه با برادر بزرگش که فوقوالعاده خشک بوده و اینا که تو لندن زندگی میکردن بعد فوت خونوادشون برمیگردن ایران پیش خونواده پدری و مادریشون.
داستانش خیلی جالب بود بهد دختره عاشق پسر داییش میشه که میفهمن این داییش بوده در واقع بهد با پسر عموش ازدواج میکنه کاش اسم این رمان رو بلد باشینننن🥹🥹🥹🥹
شاید اسمش چرخه اسم ما سه نفر باشه
حالا برو خلاصه شو بخون ببین همونه؟اگرم نبود بخونش خیلی قشنگه
جستوجو زدم اینی که گفتیو اما چیزی نیاورد
خیلی خوب بود
خیلی قشنگ بود
اول که رمان خوندم گفتم آخه این چیه وسطای بود اینقدر محو رمان شدم که تا تمومش نکردم دست بردار نبودم خیلی خیلی قشنگ بود
سلام اسم رمان رو فراموش کردم لطفااگر میدونید بگید
راجب یه دختر که تو خانواده مذهبی به دنیا اومده. طی اتفاقاتی از دست خانوادش به ترکیه پناه میبره. اونجا هم کار میکنه هم تو رشته معماری درس میخونه . در همین حین وارد عرصه مدلینگ میشه و تبدیل میشه به سوپر مدل. تو ایران یه پروژه دارن که مجبوری برمیگرده و عاشق رئیس شرکتی میشه که براش کار میکنه.
زیتون
مررررسییی