رمان جادوی زمان

رمان جادوی زمان 1
عنوانرمان جادوی زمان
نویسندهسپیده شبان
ژانرعاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحه573
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود رایگان رمان جادوی زمان اثر سپیده شبان

رمان جادوی زمان 3

دانلود رمان جادوی زمان اثر سپیده شبان به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

پریا یه روز صبح ده دقیقه دیرتر از همیشه از خواب بیدار میشه و همین باعث میشه کل مسیر زندگی ش عوض شه و با پسری اشنا شه که، زمان یه جادوگر قدرتمنده، یه افسونگر نامرئی، ﻣﻄﻤﺌﻨﻢ ﮐﻪ می دﻭﻧﯿﺪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻧﺘﺎﯾﺞ ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﺍﺭﻩ، ﺍﻣﺎ ﻗﻀﯿﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺟﺎﻟﺐ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺗﻮ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﻣﻤﮑﻨﻪ ﻧﺘﺎﯾﺞ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺗﺮﯼ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ، ﻣﻦ ﮐﻞ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻭ ﺍﯾﻨﺪﻡ ﻋﻮﺽ ﺷﺪ ﭼﻮﻥ ﻓﻘﻂ ﺩﻩ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺩﯾﺮ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻡ. ﺣﺎﻻ ﻗﺪﺭ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﺑﯽ ﺍﺭﺯﺷﻮ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﻮﻥ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ﺯﻣﺎﻥ ﯾﻪ ﺟﺎﺩﻭﮔﺮ ﺑﺰﺭﮔﻪ …

خلاصه رمان جادوی زمان

من فکر می کردم دلیلم برای بهم زدن این رابطه کافیه و اونا انقد شرمنده میشن که حتی جرات عذر خواهیم پیدا نمیکنن ولی اشتباه می کردم؛ مهرداد و مامانش حتی یه عذر خواهی ساده هم نکردن. لیلا خانوم هر روز بهم تلفن میزد و وقتی میدید خوب تحویلش نمیگیرم می فهمید که نظرم عوض نشده و اون وقت زیر پوستی بهم توهین می کرد، مثلا می گفت: “قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر، گوهری؛ یا مثال خلایق هرچه لایق، یا کبوتر با کبوتر باز با باز… یه بار منم بهش گفتم: “اره لیلا خانوم، من لیاقت پسرتون رو ندارم،

دست از سر من بردارین، شما یه عروس دارین که چشم انتظارتونه، به جای اینکه دنبال من باشید اون خانومو عقد دائمش کنید.” یهو لیلا خانوم از کوره در رفت و گفت: “تو لیاقت نداری، تو و خانوادت دهاتی هایی هستین که چند ساله اومدین تو تهران و ادعای شهری بودن دارن، کاشکی تو بچگی بهت شیر سگ می دادن تا با وفا بودنو از اون یاد بگیری، تو و خانوادت قد یه ارزن معرفت ندارین، شما لیاقت پسر منو ندارین.” انقد از حرفاش و بی ادبی هاش تعجب کردم که حتی نتونستم چیزی بگم، اما اون یه ریز بی ادبی کرد و بعدم بی خداحافظی گوشیو روم قطع کرد.

فکر می کردم بعد از اون مکالمه ای که با هم داشتیم دیگه همه چی تمام شده اما انگار اینطور نبود؛ حداقل برای لیلا خانوم؛ چون مدام زنگ میزد؛ نیتش این بود که نظرمو تغییر بده ولی زود از کوره در میرفت و در عوض اینکه نازمو بکشه هرچی از دهنش در میومد بارم میکرد و بعد تلفنو قطع می کرد روم. در حالی که فکر می کردم همه چی تمام شده چند ساعت بعد می دیدم دوباره زنگ زده و دوباره روز از نو، روزی از نو. اما من چیزی بهش نمی گفتم، یعنی اصلا از کل کل با کسی خوشم نمیومد؛ ولی حرفاش عصبیم می کرد، شمارشو مسدود کردم تا دیگه صداشو نشنوم.

اما لیلا خانوم دست بردار نبود، هر روز که از دانشگاه برمی گشتم می دیدم چند نفر رو فرستاده تا پا در میونی کنن و نظرم رو عوض کنن ولی نظر من عوض شدنی نبود، اصرارای اونام تمامی نداشت. وقتایی که لیلا خانوم میومد بابا سر کار بود و مامان که اصلا حوصله دهن به دهن شدن با لیلا خانوم رو نداشت خودشو تو اشپزخونه سرگرم می کرد. ببین تصمیم من عوض نمیشه، یه شب رک و پوست کنده بهش گفتم: ” بنظرم بهتره برید نوبت تالار، لباس عروس، اتلیه و ارایشگاه رو کنسل کنید تا حداقل مجبور نشید همه ی هزینه رو پرداخت کنید.”

دانلود رمان جادوی زمان
2.19 مگابایت
PDF
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان جادوی زمان هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان جادوی زمان

لطفا پس از مطالعه رمان جادوی زمان نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کتایون
1 سال قبل

واوووووو😍😍😍😍چه خفن بود این رمان مخصوصا ده صفحه ی اخر داستان👌🏼👌🏼.

از شعر های ادبی زیادی داخلش استفاده کرده بودین و این رمان رو زیبا تر میکرد و همینطور که داستانی عاشقانه رو نشون میدادین اطلاعات زیادی درباره ی لوکشین های اون کشور بکار بردین.
خیلی رمان قشنگی بود و تنها نقضی که بنظرم وجود داشت این بود که خیلی جاها روزمرگی های الکی رو نشون میدادین مثلا بیدار شدم این کارو کردم اون کارو کردم تموم شد و هیچ اتفاق مهمی نیوفتاد و یجورایی نوشتنش بیهوده بود.
اما در کل موضوع و طرز نوشتن رمانتون عالی بود
خسته نباشید واقعا رمانتون رو دوست داشتم ❤️✨🙏🏻

کتی
1 سال قبل

سلام تا اینجا خیلی رمان عالی بود فقط 40 صفحه دیگه مونده تموم کنم
اینقدر قشنگ بود که باورم نمیشه تونستم 500 صفحه و خورده رو در کمتر از سه روز بخونم.

error: نمیشه متن رو انتخاب کنی
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک