رمان عشق را سانسور کردند نیلوفر لاری

رمان عشق را سانسور کردند
عنوانرمان عشق را سانسور کردند
نویسندهنیلوفر لاری
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه3771
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود رایگان رمان عشق را سانسور کردند اثر نیلوفر لاری

رمان عشق را سانسور کردند

دانلود رمان عشق را سانسور کردند اثر نیلوفر لاری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

درست وقتی که خانواده بزرگ و سنتی میرزا آقاخان پناهی از شهرت و معروفیت پسر مداحشان غرق غرور و سرورند و از امتیازات خاص حاصل از آن بی‌وقفه بهره می‌برند، ناگهان فیلمی خصوصی از یک محفل پنهانی در شبکه های اجتماعی و تلویزیون های آن‌ ور آب پخش می‌شود و از دختری به نام محبوبه پناهی، خواهر مداح معروف، که صدای خوش و تحسین‌ برانگیز و رقص زیبا و منحصربه فردی دارد به عنوان …

خلاصه رمان عشق را سانسور کردند

برای چی از خانه گریزان شده و من چرا دیگر آن محبوب سابق نیستم و هنوز مثل من آن روی محمد را هم ندیده بود و نمی دانست محمد چطور دارد خودش را برای یک انتقام سخت و جنگ تمام عیار مجهز و آماده می کند و چه خواب و خیال هایی برای همه مان دیده

محیا سالاد شیرازی درست کرده بود . من هم بعد از دم کردن برنج و شست و شوی سبزی کارم را توی آشپزخانه تمام کردم و به اتاقم رفتم که لباس مناسبی بپوشم . تازه رفته بودم سروقت کمد لباسم که مامان در زد و بی تعارف آمد تو و در را بی صدا پشت سر خودش بست . بالاخره جای خوبی دستگیرم کرده بود

– زود باش بهم بگو محمد راجع به زهره خانم بهت چی گفت ؟ نگفت چطوری مرده ؟ وقتی ایست قلبی کرد و مرد اونم پیشش بود ؟ با بی اعتنایی شانه زدم بالا و در کمد را باز کردم و یک نگاه سرسری به لباس ها انداختم

چی می پوشیدم که هم لباس راحتی خانه به حساب بیاید هم مناسب مهمانی خانوادگی امشب باشد !؟ با کفری درآمده به طرفم آمد و دستش را روی کتفم گذاشت و مرا به سمت خودش چرخاند . -مگه با تو نیستم؟

از این که با تمام آن حرف ها هنوز خودم را مجبور به حرف شنوی و اطاعت از او می دیدم عصبانی بودم . برای خودش احساس گناه و طر می کرد یا محمد ؟ با حرص لب بر چیدم و گفتم

– اون و بابا وقتی رسیدن که زهره خانم تموم کرده بود! انگار که خیالش راحت شده باشد دستش را روی قلبش گذاشت و چشم از من گرفت . انگار داشت با خودش حرف می زد

-می دونستم محمد تقصیری نداره . اون خودش مرد . خودش مرد . از این که هنوز می توانست نسبت به محمد بخشنده و رئوف باشد و مثل همیشه راجع به او قضاوت سختگیرانه ای نداشته باشد متعجب و گیج و حتی خشمگین بودم !

چرا این قدر بین محمد و ما که بچه های تنی اش بودیم فرق می گذاشت و هرگز نسبت به من و محیا این طور سخاوتمند نبود ؟ برافروخته از افکار تحریک آمیزی که از سرم می گذشت یک پیراهن سورمه ای با خال خال سفید و یقه حلزونی برداشتم

خیال داشتم روی آن یک ژاکت نازک نقره ای رنگ بپوشم . فکر کنم یک شال نقره ای هم دارم که باید می گشتم پیدایش می کردم . انگار قرار بود برایمان مهمان بیاید . مهمانی که نه غریبه بود نه خودی و با وجود آشنایی دیرینه ای که باهم داشتیم یک جورایی نسبت به هم احساس بیگانگی می کردیم. واقعا نمی دانستم حالا با هم چه نسبتی داریم ؟

مامان اخمو و عبوس نگاهم می کرد. از انتخابم راضی نبود و سعی نکرد به روی خودش نیاورد . پیراهن را از دستم گرفت و پرتش کرد توی کمد . – این لباس های بچگانه ی جلف چیه تو کمدت نگه می داری ؟ بریزشون دور …

متاسفانه لینک دانلود رمان عشق را سانسور کردند قرار نگرفته است
ممکن است این رمان در حال ویراستاری باشد یا به دستور مراجع قضایی یا درخواست نویسنده حذف شده باشد.
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان عشق را سانسور کردند هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان عشق را سانسور کردند

لطفا پس از مطالعه رمان عشق را سانسور کردند نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ایران
9 ماه قبل

جلد دو داره؟

smalove
9 ماه قبل

وااای فوق‌العاده بود خیلی لذت بردم. ممنونم خانم لاری عزیز. دوستان اینجا لینک نیست ولی اگه سرچ کنید توی سایت های دیگه میتونید پیداش کنید.

ناشناس
1 سال قبل

بسیییار زیباخیلی دوستش داشتم

ناشناس
1 سال قبل

خیلیییی قشنگه کاش رمان‌های بیشتری از خانم لاری بذارید رمان‌های ایشون قابل باوراندوعاشقانه های رمان‌هاشون زیباست وبه دل میشینه ❤️❤️

نرگس سعادت
1 سال قبل

فوق العاددده بود. عشق محمدرو دوستم داشتم واحساسش قابل درک بود.موقع خوندن رمان هیجان زده میشدم.سبک نوشتن خانم لاری گیرا وروان با ادبیات قویست. بنده رمان زیاد خوندم امارمان‌های ایشون یه چیز دیگست🌹

مهناز
2 سال قبل

رمان قشنگي بود ولي حيف تو اين داستان همايون رو كشتين كاش جاش محمد كشته ميشد

زری
پاسخ به  مهناز
4 ماه قبل

خاک بر سر اسپویلرت ..عنتر.

error: نمیشه متن رو انتخاب کنی
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک