دانلود رایگان رمان عشق‌ها و خاطرات کلئوپاترا اثر مارگارت جرج
دانلود رمان عشق‌ها و خاطرات کلئوپاترا اثر مارگارت جرج به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
خاطرات کلئوپاترا که با صدای خود کلئوپاترا گفته می شود، داستانی مسحورکننده از جاه طلبی، اشتیاق و خیانت در دنیای مصر باستان است که زمانی آغاز می شود که ملکه ی بیست ساله به دنبال قدرتمندترین مرد جهان، جولیوس سزار است. و به پایان نمی رسد تا زمانی که پس از جان سالم به در بردن از ترور سزار و شکست مرد دوم مورد علاقه اش، مارک آنتونی، به جای رژه در خیابان های رم، نقشه ی مرگ خود را می کشد. این کتاب داستان کلئوپاترای هفتم را از ابتدای زندگی اش تحت حکومت پدرش بطلمیوس دوازدهم اولیت تا اخر دنبال می کند. هنگامی که کلئوپاترا یک دختر جوان است، بطلمیوس توسط دو دختر بزرگش، کلئوپاترا ششم و برنیس، سرنگون می شود. او برای نجات تاج و تخت خود، به کمک رم نیاز دارد. کلئوپاترای هفتم به همراه پدرش فرمانروا نامیده می شود و پس از مرگ او، برادر جوانش بطلمیوس سیزدهم به جای او نامگذاری می شود. طبق سنت با او ازدواج می کند. بعدا بطلمیوس خواهرش را به توصیه مشاورانش سرنگون می کند. کلئوپاترا به دنبال جولیوس سزار در همان نزدیکی است …
خلاصه رمان عشق‌ها و خاطرات کلئوپاترا
آن شد ن شب دایه ام مرا مهیای خوابیدن کرده بود همه چراغها به جز یکی خاموش بود و من به درگاه تو ایسیس دعا میکردم مرا یاری کن فردا فردا میباید خاطره بد امشب را محو کنم و حقیقت این بود که نمی دانستم چطور باید این کار را میکردم حتی نمیدانستم این پیشنهاد را برای چه داده بودم چه ربطی به پمپیی و پدرم و سرنوشت مصر داشت؟ من یک کودک بودم، چه کار میتوانستم بکنم؟
اما میباید تلاش میکردم و ایسیس مادرم را که همه قدرتها از او بود به کمک خواسته بودم در حالی که میلرزیدم از بستر بیرون خزیدم و به فانوس دریایی که مرتفع ترین نقطه آن فروزان بود نگریستم منظره ای که همیشه آرامش بخش بود. زیرا تا آن جا که به یاد دارم منظره ی این برج بخشی از پنجره غربی خوابگاهم را مزین میکرد سالها منظره آن را در ساعات مختلف روز دیده بودم صبح زود صورتی کم رنگ بود.
در نیمروز سفید شیری هنگام غروب ،قرمز، آبی ارغوانی در شامگاه و سرانجام ستونی سیاه در شب که راس آن شعله ور بود درون آن آتش می غرید و نور آتش با آیینه های صیقلی چند برابر انعکاس پیدا میکرد برج در انتهای جزیر فاروس قرار داشت. گرچه این جزیره با موج شکنهای سنگی به سرزمین اصلی متصل بود. هیچگاه به داخل آن نرفته بودم و بسیار کنجکاو بودم ببینم چگونه کار میکند …
خسته کنندست