دانلود رایگان رمان عطش بوسه اثر فاطمه خميسی
دانلود رمان عطش بوسه اثر فاطمه خميسی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان زندگی دختریست به نام رامیتا که بخاطر فقیرخانواداش، با پسر معروفترین نمایشگاه دار خودرو (ساتیار) ازدواج می کند، تا به چیزهایی که در کودکی به آن نرسیده و رویاهای مالیش برسد، او با نقشه و حیله گری وارد زندگی ساتیار میشود، اما باید دید ساتیار این زندگی را قبول میکند ؟؟؟ …
خلاصه رمان عطش بوسه
اونطرف میز که قسمت بندیش کرده بودن واسه خوراکی یه قسمت میوه ، کباب،جوجه ، شیرینی ، ابمیوه ونوشیدنی… قسمتی از مهمونا هم کنار هم مشغول به بگو مگو بودن… تنها بودم هیچکدام از خانوادم حضور نداشتن، البته خوب اینکه نباید ناراحت شم چون خودم خواستم، هنوز که هنوز حرف باباحسنم تو گوشمه “اگه با این پسره ازدواج کنی دیگه دختری به اسم رامیتا نخواهم داشت.”منم هنوز سرم گرم بود ساتیار انتخاب کردم ،نه بخاطر اینکه عاشقشم… نه فقط بخاطر پول و ثروتی که داره و میتونه زندگی ۲۲سالگی به بعدمو تامین کنه.
مادرساتیار که باید از این به بعد مادر صداش کنم و حاجی«پدرساتیار» هم با این وصلت موافق نبودن، اما بااجبار قبولم کردن. البته خودم نمیدونستم چطور! ولی تا اونحایی که از سیامک«داداش ساتیار» فهمیدم، ساتیار راضیشون کرده و الان این جشن عروسی مدرن و شیک حاجی برای پسر بزرگش گرفته… البته ساتیار هم به اجبار قبولم کرد و باهام سر سفرهی عقد نشست و بله رو گفت ، وگرنه هیچوقت نه مادرو پدرش راضی میکرد، نه اجازه میداد پا به خونش بزارم. من فقیر و حقیر کجا و اون پولدار و پر غرور کجا، اصلا بهم نمیایم!!
سرم چرخوندم و به ساتیار اخمو نگاه کردم ، با اخم و البته عصبانیت به رو به رو زل زده، الحق که با اون کت و شلوار دامادی جذاب شده و الان فالوورای جنس مونثش باشنیدن خبر ازدواجش عر عر دارن گریه میکنن و منو نفرین میکنن(هرچی فحش به خودش برمیگرده)… نمیدونم چرا اینقد خیالاتی هستن که فک میکنن قرار ساتیار بره رل بزنه باشون! با صدای لاریسا سرم چرخوندم و بهش نگاه کردم دهنشو نزدیک گوشم آورد: اینقد بهش زل نزن دیدی یه دفعه بهت پرید وسط مهمونی نابودت کرد. خندم گرفت اما فقط به یه لبخند اکتفا کردم …