دانلود رمان قهر و معامله اثر نسرین محمدی کیا
دانلود رمان قهر و معامله اثر نسرین محمدی کیا به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
اول زندگی من یک جدال بود، بعد از آن به قهر پرداختم، وقتی آمدی مبادله ات کردم با خودش، با خدایی که سال ها قهر بودم، اما هیچ وقت فکر نمی کردم این معامله را ببازم، تو که آمدی، با خودت آشتی را رقم زدی، چیزی که فکر می کردم حتی در کفن هم رخ نخواهد داد …
خلاصه رمان قهر و معامله
ته دلم قیلی ویلی میرفت و اعصابم رو به هممیریخت اما با این وجود از خندیدن و خندوندن دست بر نمیداشتم .عمو زاده ها و عمه زاده های کوچیک زیادی داشتم و امشبم که خونه ی عموی بزرگم، عمو رضا، دعوت بودیم بیشتر این رو حس میکردم چون همشون دورم کرده بودن! البته نوه های بزرگ تر از منم بودن ها
مثلا همین پسرای عمو رضا از من بزرگترن اما نمیدونم چرا این بچه ها دور من نشستن و کسی سمت اونا نمیره ! از هر دری سوال میپرسن از دانشگاه و رشته ی تحصیلی و کنکور و سر کار رفتن تا فیلم و سریال کراش زدن رو این و اون .شاید این سر خوش بودنم باعث شده همش کنار من بشینن .مخصوصا الان که شام رو تازه خوردیم و شکمشون هم سیر شده
همچنان مشغول صحبت با عموزاده ها و عمه زاده های فسقلیمم که صدای پر حرص عمه ی بزرگم تو گوشم میپیچه . -خدا زودتر به دختر محمد یه بخت خوب بده بره . دیگه واقعا داره از وقتش میگذره. منظورش از دختر محمد، من بودم .اسم پدر من محمد هستش .میدونستم چرا اینقدر با حرص و خاله زنک گونه این حرفا رو میگفت
چون خودش دختر دومشو تو سن نوزده سالگی شوهر داده بود .اون موقع من شونزده سالم بود و میدونستم که این دختر و مادر دارن اشتباه میکنن اما خب من نه ته پیاز بودن نه سر پیاز. حالا من بیست و هفت سالمه .یه دختر بالغ و عاقل هستم که کل دنیا دارن خودشونو پاره میکنن تا براشون کار کنم .بله درست خوندید کل دنیا
همین دیروز دعوت نامه ی دانشگاه واشنگتن دستم رسیده بود و دقیقا هفته ی پیشش دانشگاه برلین ازم دعوت به هم کاری کرده بود . من یه محققم .بعضیا بهممیگن دانشمند اما چندان خوشم نمیاد اینجوری بهم بگن .چون هنوز تا دانشمند شدن راه زیادی دارم .آره خلاصه که سرتونو درد نیارم .عمه ی بزرگم صرفا به خاطر جایگاهی که من بدون شوهر کردن به دست اوردم اینجوری صحبت میکنه و دل مادرمو میرنجونه
در نتیجه مثل یک خانم مغرور و والامقام به سمت جمع زنونشون میرم .مامانبزرگ، زن عمو ها، عمه ها، دخترهای عمه ی بزرگم و مامانم اینجا نشستن و در مورد هر چیزی صحبت میکنن . با لبخند کنار مامان بزرگم میشینم …