دانلود رایگان رمان پیاده رو خلوت خیابان ولیعصر اثر بابک سلطانی
دانلود رمان پیاده رو خلوت خیابان ولیعصر از بابک سلطانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
هم اکنون در رسانه رمان بوک ماجرای زندگی پسری به نام یحیی را می خوانید که در پیاده روهای خیابان ولیعصر به دست فروشی مشغول است و در خانواده ای از قشر نیازمند و تنگدست بزرگ شده است و به واسطه آشنایی با شخصی انگیزه درس خواندن و نویسندگی پیدا می کند، در جمع هایی که با علی می رود به دختری به نام آیدا آشنا می شود و در کارخانه پدرش مشغول به کار می شود و درگیر مشکلات آیدا می شود که موجب به خطر افتادن حرفه و شغلش …
خلاصه رمان پیاده رو خلوت خیابان ولیعصر
بين جمعيت ايستاده بودم، ترمینال خیلی شلوغ بود و جایی براي نشستن نبود … هرچقدر به مانيتوري كه ورود و خروج پروازها را ثبت ميكرد نگاه ميكردم خبری از نشستن پرواز استانبول نبود! … لحظه ای با خودم تصور كردم نكنه تاريخ رو فراموش كردم؟ نكنه اصلا نياد؟ نكنه دوباره توهم زدم؟ شاید هم خواب دیدم؟ شلوغي جمعيت و سر و صداي مردم كلافه ام كرده بود
به سختي راهم رو از بين جمعيتي كه جلوي ديوار شيشه ای ايستاده و منتظر ورود مسافران بودند باز كردم و به سمت خروجي به راه افتادم … به سمت فضای سبز جلوی ترمينال رفتم و برای اینکه از تیغ آفتاب در امان بمونم به دیواری تکیه کردم و سيگاری روشن كردم … دوباره اتفاقات ديشب رو در ذهنم مرور كردم … آرامبخش خورده بودم و بالش رو روي سينه ام گذاشته بودم و در حال گوش کردن به قصه ی شب رادیو، خوابم برده بود
از صدای زنگ تلفن آلمانی سبز رنگي كه از خانه ی مادر آورده بودم بيدار شدم! انقدر زنگ نخورده بود كه صدايش برايم بهت آور بود … کسی با من کاری نداشت و البته هم یکی دو نفر بیشتر شماره تلفنم رو هم نداشتن، خواب و بيدار و با دلهره به سمت گوشي رفتم: الو …
خیلی حرفه ای بود، باید فیلمش کنی
خیلی قشنگ و تاثیر گذاره