رمان خواستنی از جنس گناه آسمان اصغرزاده (آسمان)
عنوان | رمان خواستنی از جنس گناه |
نویسنده | آسمان اصغرزاده (آسمان) |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 244 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | سایت رمان بوک |
دانلود رمان خواستنی از جنس گناه اثر آسمان اصغرزاده (آسمان) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
گاهی با یک نگاه دل به کسی میدی که نباید و این نبایدهای زندگیت انقدر رو دلت سنگینی میکنه که اتفاقی میفته که نباید…..پسری که بخاطر گذشته ی مادرش، کینه ای عمیق تو دلشه، کینه ی عشق….دختری که بخاطر گذشته ی پدرش، تاوان میده، تاوانِ عشق….
خلاصه رمان خواستنی از جنس گناه
باران آنقدر زبون می ریخت که بابا رو همیشه راضی میکرد. با اون عموجون عموجون گفتنش… با توقف ماشین چشمامو بازکردم….رسیدیم…همه بچه ها بودن…. کل همکلاسی ها پیاده شدیم…بعد کلی شلوغ کاری بالاخره رضایت دادیم حرکت کنیم.
-از همون پایین کوه یه عکس سربالایی انداختم به طوری که از پایین تا نوکش تو عکس افتاد….
یکی از پسرهای کلاس که از نظر من خیلی آقا و متین بود و به قول باران تنها پسری که بهش رو میدادم، اومد کنارم وگفت: خانم بردیا ایده ی جالبی بود و خودش یه عکس همونجوری انداخت. همشون رفته بودن بالا و فقط منو آرتام محمدی مونده بودیم پایین. بدون حرف کنارم قدم برمی داشت…گاهی سوالاتی می پرسید که با کوتاهترین جملات جوابشو میدادم.
یکی از پسرای شر کلاس که به جرات می تونم بگم با کل دخترای دانشگاه دوست بود، به منم چند بار نخ داد. چون محل سگ ندادم، کینه ای شده بود. با دیدن من و آرتام با پوزخند گفت: به به خانم بردیا، با ما به از این باش که با خلق جهانی….اشاره اش به آرتام بود تا خواستم چیزی بگم آرتام یقشو چسبید و همین شد شروع دعوا. هر چی گفتم بسه خواهش کردم فایده ای نداشت….آخرش به زور سوئیشرت آرتام رو کشیدم و با دوربین محکم زدم بازوی شمائی زاده و گفتم: گم شو دیگه…
- انتشار : 02/04/1400
- به روز رسانی : 20/09/1403