رمان عشق با تو در رویا
عنوان | رمان عشق با تو در رویا (نسخه کامل) |
نویسنده | شادی داوودی |
ژانر | عاشقانه، معمایی، بزرگسال |
تعداد صفحه | 512 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان عشق با تو در رویا (نسخه کامل) اثر شادی داوودی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
مهسا با مادرش تنها زندگی میکند. او درسخوان است و حاشیه ای در زندگیش ندارد تا اینکه دوستش وادارش میکند که با نیما دوست شود. آنها هر روز با هم صمیمی تر میشوند تا اینکه میفهمد او و مادرش آنقدرها هم تنها نیستن و …
خلاصه رمان عشق با تو در رویا
تا غروب حسابی سرگرم درس بودم وقتی مامان درب اتاقم رو باز کرد و گفت خاله ثمین کمی حال نداره و میخواد بره بهش سر بزنه و احوالش رو بپرسه ازش خواستم که سلام من رو هم برسونه و عذرخواهی کنه که با وجود درس های زیادم همراه مامان به دیدنش نرفتم. مامان وقتی از خونه خارج شد نگاهی به ساعت انداختم و با برنامه ایی که برای خودم ریخته بودم تقریبا” نیم ساعتی میتونستم استراحت کنم و بعد دوباره باید مشغول درس میشدم. روی تخت دراز کشیدم و موبایلم رو که کنار تختم بود برداشتم و نگاهی به
اون انداختم… دقایقی به گوشیم خیره بودم.. و بعد بی اراده صفحه پیامک رو باز کردم و نوشتم((سلام)) بی اراده شماره نیما رو آوردم و این یک کلمه رو براش ارسال کردم و درست زمانیکه گزارش تحویل رو دریافت کردم یکدفعه تمام وجودم از پشیمونی پر شد!! دلم میخواست اگر “واقعا” منتظرم بوده بیش از این ها انتظارش رو طولانی تر میکردم… اما واقعا نفهمیدم چرا اینقدر بی اراده دست به این کار زده بودم!!! دقایقی گذشت اما هیچ پاسخی از نیما دریافت نکردم!!! فکر کردم حتما اشتباه ارسال شده… گوشی رو چک کردم دیدم نه
ارسال درست صورت گرفته… دلم میخواست هر چه زودتر یه جوابی از نیما دریافت کنم… نیم ساعتی گذشت… اما نیما هیچ جوابی نداد!!! دوباره مشغول درس خوندن شدم… اما نمیدونم چرا درست و حسابی نمیتونستم افکارم رو روی تست هام متمرکز کنم!!! مامان وقتی برگشت ساعت نزدیک ۹:۳۰ بود و خیلی سریع شام رو آماده کرد… زمانی که داشتیم شام میخوردیم یکدفعه صدای زنگ دریافت پیامک از اتاقم به گوش رسید. اینبار چنان با عجله از روی صندلی بلند شدم که نزدیک بود با تکانی که به میز دادم پارچ آب بیفته روی میز …
- انتشار : 30/07/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403