رمان پادشاه ماه

دانلود رمان پادشاه ماه اثر هانیه محمدی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

ماهورا شمس، دختری از جنس قدرت، که به دنبال قاتل خواهرش است، آیهان زرنگار، مردی از جنس غرور، به دنبال انتقام از خاندان شمس! دست تقدیر آنها را به هم وصل می کند، ماهی می‌داند، آیهان می داند و آن دو از سودای عشق خود را به ندانستن می زنند ...

خلاصه رمان پادشاه ماه

"ماهورا" همچنان مشغول خواندن کتاب بودم سر و صدا ها توجه ام را جلب کرد نگاه به دختری انداختم که داشت فریاد می زد: یعنی چی آقا؟ مگه ما مسخره شما ایم؟ بعد دو ساعت میگین مدیرتون نمیتونه امروز بیاد.... دیگر صدایش را نشنیدم یعنی چه که نمی توانست بیاید؟ نکند بو برده بود و قصد فرار داشت؟ دچار استرس عجیبی شده بودم که صدای دختری افکارم را متوقف کرد و گفت: عزیزم لطفا برای مصاحبه تشریف ببرید بالا. تعجب کردم، مگر همین حالا بحث بر سر کنسل شدن مصاحبه نبود؟

گفتم: ولی... ولی همین الان گفتن...کلامم را قطع کرد و با لبخندی گفت: میدونم جانم، داستان داره، حالا شما برو بالا خودت متوجه میشی. گیج شده بودم. کیف مشکی کوچکم را برداشتم و به همراه پنج نفر دیگر بالا رفتم. دختری لاغر اندام مقابلمان متوقف شد و با لحن نه چندان دوستانه ای گفت: بشینید صداتون میکنم. عجب شرکت بی صاحبی بود نه به آن هفت قلم آرایشش نه به این طرز برخورد! به اطراف نگاه کردم به دکوراسیون عجیبی که داشت یک طرف کاملا سفید یک طرف کاملا سیاه و

وسایل هر طرف هم رنگ تضادی با آن را داشت. گویا مدیر این شرکت از سلامتی کافی برخوردار نبود. چند دقیقه ای نگذشت که همان دختر گفت: ماهورا ستوده. از جایم بر خواستم و به سمت میزش رفتم، فرمی را که پر کرده بودم دستم داد و با پوزخندی گفت: برو دفتر مدیریت، موفق باشی! توجهی به رفتار احمقانه اش نکردم اما کافی بود استخدام شوم، آن وقت خوب میدانستم چطور جواب رفتار هایش را بدهم. چند ضربه به در زدم و وقتی پاسخ را دریافت کردم وارد شدم! نه! نباید اینطور می شد ...