کتاب از عشق و سایه ها اثر ایزابل آلنده
عنوان | کتاب از عشق و سایه ها |
نویسنده | ایزابل آلنده |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 337 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب از عشق و سایه ها اثر ایزابل آلنده به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
کتاب روایتی ضداستعماری از آلنده است. داستان کتاب در هائیتی به عنوان جزیرهای آشفته روایت میشود و نویسنده مانند برخی رمانهای تاریخی پیشینش یک تابلو موازی از اصول اخلاقی جامعه را ایجاد کرده است، این حدیث عشق دو دلداده است زن و مردی که جانانه به هم دل باختند تا به هشتی پوچ و بی مایه خود معنا ندهند. من آنرا زنده نگهداشتم دریاد، پروراندمش در دل با حوصله و وسواس، تا زنگار نگیرد از غبار زمان و تنها در این دم و در این سکوت شبانه است که سرانجام بازش میتوانم گفت. من این حکایت دلدادگی را برای آن دو عاشق باز میگویم و برای همه آنان که سر دل پیش من واگشودند و گفتند حالا بنویس و گرنه بر باد میرود! …
خلاصه کتاب از عشق و سایه ها
فرانسیسکو از روزی که به کار در مجله مشغول شده بود، حس میکرد زندگیش زنجیره بی سر و تهی از وقایع عجیب و غریب شده است. شهر با مرزبندی نامشهودی به دو بخش مجزا تقسیم شده بود که هر روز ناگزیر بود از آن بگذرد. همان روزی که از لباسهای نفیس و گرانبهای حریر و تور عکس می گرفت، می باید به محله برادرش خوزه می رفت و به درمان دختر بچه ای که به دست پدرش بی سیرت شده بود می رسید.
بعد باید آخرین لیست اسامی قربانیان را به فرودگاه میبرد تا به قید کلمه رمز به رابطی تحویل بدهد که پیشتر هرگز ندیده بودش یک پاش در هیروت و هم آلود سیر می کرد و يك پاش در واقعیت اسرار آمیز. و در هر دو حال، ناچار بود قالب روحیاش را با نیازها و شرایط آن لحظه جفت و جور کا ر کند، اما شب که میشد حوادث روز را در سکوت اتاقش مرور میکرد و به این نتیجه می رسید که در مصاف با مشکلات روزمره بهترین کار این است که اصلاً فکر نکند تا ترس یا طغیان از حرکت باز نداردش در آن ساعت، تصویر ایرنه از دل سایه ها سر بر میکشید و اتاق را پر می کرد.
چهارشنبه شب مزرعه ای را به خواب دید پر از گلهای آفتابگردان خوابهایی که میدید معمولاً یادش نمیماند، اما این گلها چنان تر و نازه در یادش ماند که در بیداری به خود گفت هر طور شده باید بزند به دشت و صحرا وسطهای روز در دفتر ،مجله به همان زن طالع بین برخورد، همان که موهاش مشکی خرمایی بود و اصرار داشت قال او را بخواند …
- انتشار : 06/02/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403