رمان سنگ و تیشه

رمان سنگ و تیشه 1
عنوانرمان سنگ و تیشه
نویسندهشیوا بادی
ژانرعاشقانه، ازدواج اجباری
تعداد صفحه210
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود رایگان رمان سنگ و تیشه اثر شیوا بادی

دانلود رمان سنگ و تیشه اثر شیوا بادی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

درباره ی زندگی یه خانواده ست، زنی به اسم لیدا، مردی به اسم رامین، پسری به اسم رامتین و برادر رامین که رادین نام داره… به اجبار، به خاطر یه رسمی که از قدیم بوده، به خاطر حفظ فرزند، به خاطر حس قشنگ مادر بودن. لیدا مجبوره تن به خواسته ای بده که به اون راضی نیست، مجبوره به حکم زور گویی افراد از خود راضی …

خلاصه رمان سنگ و تیشه

غرق عالم گذشته شدم که با پیچیده شدن دست هایى به دور شانم، تکون شدیدى خوردم… به صورت مشتاقى که بهم خیره شده بود نگاه کردم… با دیدنش همه ى غم هام یادم رفت… لبخند مهمون لبم شدو رو زانو نشستم تا هم قدش بشم… دست هاى کوچولوشو از دور شانم باز کردمو چند بار بوسیدمشون… – الهى مامان قربونت بره! خوش گذشت فدات بشم… بجاى پسرکم، صداى کلفتو مردونه اى جوابمو داد… -مگه میشه پیش بابابزرگش باشه و بد بگذره؟! صدا از پشت سرم اومد… رامتینو بغل کردمو

ایستادم و به پشت سرم چرخیدم… -سلام آقا جون… – سلام دخترم، خوش اومدى… بیا بشین… با من بود؟! اونم بعد از این چند ماه دعوا و اخمو گرو کشى! دوباره شدم دخترم؟! من که دشمنشون حساب میشدم… من غاصب نوه اش بودمو چشم دیدارمو نداشت… حالا جریان چیه؟! هر چى هست به نقشه‌ی جدیدش مربوطه! لرز به دلم میشینه از نقشه ى ناگفته اش… سرمو بالا میگیرمو جایى که نشون داد میشینم… نگاهم به رادین افتاد که با ابرو هاى بالا رفته نگاهم میکنه… حتما اونم هنگ کرده

از رفتار تازه پدرش… به حاج محمود خیره شدم که با لبخند به رامتین نگاه کرد و دست هاشو براى به آغوش کشیدنش باز کرد… رامتین با لبخند نگاهم کرد… صورتشو بوسیدم و دست هاى حلقه شدم به دور بدن نحیفشو باز کردم تا به آغوش پدربزرگش بره… هرچى که بود، براى رامتین من بهترین پدربزرگ بود… رامتینو بغل کرد… بوس صدا دارى ازش گرفت و شکلاتى از شکلات خورى برداشت و به دست رامتین داد… رامتین با ذوق شکلات رو باز کرد و با ولع خورد… نگاه غمگینش خیره به رامتین بود…

بعد از اینکه رامتین از خوردن فارغ شد، حاج محمود ازش خواست به اتاقش بره و پازلى که امروز براش خریده رو درست کنه تا من ببینم… با رفتن رامتین، نگاه تیره اش رو به چشم هام دوخت و لب از هم باز کرد… – خواستم بیاى تا راجع به موضوع مهمى صحبت کنیم… نگاهشو به سمت آشپزخونه دوختو با صداي بلندي همسرشو صدا زد – پروانه! پروانه خانوم… بیا دیگه! – چشم آقا اومدم. با اومدن پروانه خانوم، مادر شوهرم، از جام بلند شدم… لبخندي ظاهري زدو باهام دست داد.. تعارف کرد بشینم …

دانلود رمان سنگ و تیشه
1.91 مگابایت
PDF
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان سنگ و تیشه هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان سنگ و تیشه

لطفا پس از مطالعه رمان سنگ و تیشه نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک