رمان ابله

عنوانرمان ابله (جلد دوم)
نویسندهفئودور داستایفسکی
ژانردرام
تعداد صفحه502
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

ابله یکی از شاهکارهای ادبی فئودور داستایفسکی است که به بررسی پیچیدگی‌های روان آدمی، عشق، جامعه و معنویت می‌پردازد. داستان حول محور شخصیت اصلی، پرنس میشکین، جوانی ساده‌دل و مهربان با گذشته‌ای پر از رنج و بیماری صرع می‌چرخد.

داستان از این قرار است که:

پرنس میشکین پس از گذراندن چندین سال در یک کلینیک سوئیسی برای درمان بیماری صرع، به روسیه بازمی‌گردد. او جوانی با روحی پاک و قلبی مهربان است که به دلیل بیماری‌اش، از جامعه دور بوده و درک عمیقی از رنج انسان دارد. با ورود او به جامعه اشرافی سن پترزبورگ، روابط پیچیده‌ای بین او و شخصیت‌های مختلف داستان شکل می‌گیرد.

 

خلاصه رمان ابله

واقعه ایستگاه مادر و دخترانش را سخت به وحشت انداخته بود. لیزاوتا پراکفی یونا چنان منقلب شده و نگران بود که تمام راه را تا خانه میشود گفت میدوید و دخترانش را همراه خود می‌شتاباند. به عقیدهٔ او آن روز خیلی خبرها شده و رازهای زیادی برملا شده بود، به طوری که در ذهن او با وجود آشفتگی و وحشتِ حاکم بر آن، افکار قاطعی داشت پدید می‌آمد. ولی همه می‌فهمیدند که اتفاق خاصی افتاده است و چه بساکه اگر خدا بخواهد راز فوق العاده‌ای از پرده بیرون افتد یوگنی پاولوویچ با وجود اطمینان‌هایی که پرنس شچ می‌داد، رازش فاش و مچش باز و روابطش با این زن رسماً و در حضور همه آشکار شده بود. البته این

عقیده لیزاوتا پراکفی یونا و دو دختر بزرگترش بود حاصل این گونه استدلال فقط این بود که معماها بیشتر شده بود دخترها، گرچه تا حدودی در دل از وحشت مادرشان که دیگر داشت از حد می‌گذشت و از فرار آشکار او به خشم آمده بودند، مصلحت نمی‌دیدند که در آن آشفتگی آغازین با پرسش‌های خود ناراحت ترش کنند. از این گذشته معلوم نبود به چه علت خیال میکردند که خواهر کوچکشان آگلایا ایوانوونا، شاید بیش از همه آن‌ها روی هم از اسرار پشت پرده آگاه است. پرنس شچ نیز بسیار گرفته بود و در فکر. لیزاوتا پراکفی یونا در راه بازگشت حتی یک کلمه با او حرف نزده بود و او حتی متوجه این بی اعتنایی او نشده بود.

آدلائیدا سعی کرده بود از او اطلاعاتی به دست آورد و پرسیده بود این دایی جانی که صحبتش را می‌کردند که بوده و چه اتفاقی در پترزبورگ افتاده؟ اما پرنس با رویی سخت ترش زیر لب جوابکی نامعلوم داده و صحبت از تحقیقاتی کرده بود و از اینکه این حرف‌ها البته همه یاوه است. آدلائیدا هم جواب داده بود که البته در این تردیدی نیست! و دیگر هیچ پرسشی از او نکرده بود. اما اگلایا به عکس به قدری آرام بود که عجیب می‌نمود و فقط ضمن راه اظهار داشته بود که نمی‌فهمم این عجله برای چیست؟ یکبار برگشته و پرنس را دیده بود که به دنبال آن‌ها می‌‌آید به دیدن تقلای او در رسیدن به آن‌ها به تمسخر پوزخندی زده و …

دانلود رمان ابله (جلد دوم)
7.88 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان ابله
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها