رمان بخش سرطان

دانلود رمان بخش سرطان اثر الکساندر سولژنیتسین به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

رمان بخش سرطان که با شاهکار یکی دیگر از برندگان نوبل-کوه جادو اثر توماس مان-مقایسه می‌شود، به رابطه‌ی گروهی از افراد در رمان بخش سرطان یکی از بیمارستان های ایالتی شوروی در سال 1955، دو سال بعد از مرگ استالین می‌پردازد. در حالی که تجارب شخصیت اصلی داستان با نام اولگ کوستوگلوتوف، به شکل نزدیکی منعکس کننده‌ی تجارب خود نویسنده است، بیماران دیگر، نشان دهنده‌ی طیف گسترده و گوناگونی از شخصیت ها و طرز فکرهای موجود در روسیه، چه در شرایط عادی و چه در بیماری و رنج، هستند …

خلاصه رمان بخش سرطان

در طبقه اول برای بیمارانی که می‌بایست رشد غده‌هایشان را با عمل جراحی متوقف ساخت اتاق کافی وجود نداشت این نوع بیماران را در کنار بیماران اشعه ایکسی و بیمارانی که تحت درمان رادیوتراپی یا شیمیایی قرار داشتند در طبقه دوم جای می‌دادند. به همین دلیل هر روز صبح در طبقه دوم دو نوع سرکشی متفاوت انجام می‌گرفت یکی از طرف رادیوتراپیست‌ها و یکی از طرف جراحان. چهارم فوریه روز جمعه بود و روز عمل جراحان در این روز سرکشی روزانه را انجام نمیدهند از این روی وراکورنیلیونا گانگارت که رادیوتراپیست کشیک بود، بلافاصله بعد از کنفرانس پنج دقیقه ای سرکشی را آغاز نکرد فقط موقع

گذشتن از مقابل در بخش مردان نظری به داخل اتاق انداخت. دکتر کانگارت اندام موزونی داشت و بلندقد هم نبود کمرباریکش که گویی تمام قسمت‌های بدنش بدان متصل بود بر زیبایی اندامش می‌افزود. رنگ موهایش که بطرز غیر معمولی در پشت سرش جمع شده بود روشنتر از سیاه ولی تیره تر از قهوه ای سوخته بود. احمد جان چشمش به او افتاد و با خوشحالی سرش را به سوی او تکان داد. کوستوگولوتف هم بالاخره فرصت کرد که سر از کتاب بردارد و از دور تعظیمی به او بکند. او در جواب به هر دوی آن‌ها تبسمی کرد و مانند مادری که به بچه‌هایش هشدار می‌دهد که در غیبت او آرام بنشینند انگشتش را

بطرف آن‌ها بلند کرد. سپس از کنار در دور شد و رفت. امروز او باید به تنهایی نه بلکه همراه لودميلا آقا ناسيونا دونتسووا که مسؤول بخش رادیوتراپی است به سرکشی برود ولی لودمیلا آقا ناسیونا به دفتر نظام الدین بهراموویچ، رئیس بخش فرا خوانده شده بود و در آنجا معطل شده بود. دونشووا فقط هفته‌ای یکبار و آن هم روزهایی که سرکشی خود را انجام میداد مجبور می شد با بی میلی جلسات کنفرانس پزشکی رادیوگرافی را از دست بدهد. معمولاً او دو ساعت اول صبح را که از بهترین ساعت روز است و چشم تیزبین ترین و ذهن روشن ترین حالت خود را داراست با آسیستان اتاق عکسبرداری که با او کار می‌کرد …