رمان به جنگ لبخند بزن
عنوان | رمان به جنگ لبخند بزن |
نویسنده | جین هیلی |
ژانر | تاریخی، ادبیات داستانی، ادبیات معاصر |
تعداد صفحه | 453 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان به جنگ لبخند بزن اثر جین هیلی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
نگاهی اجمالی به فداکاریهای نسل جوان و جایگاه زنان در جنگ را ارائه میدهد و بار دیگر شجاعت، دلسوزی و فداکاری نفسگیر آنها را در یکی از ناپایدارترین دوران تاریخ ما به نمایش میگذارد …
خلاصه رمان به جنگ لبخند بزن
وقت غروب، ما شش تا با یونیفرمهای تابستانه و کفشهای پاشنه بندمان به خیابانهای لندن رفتیم. من هنوز خسته بودم، ولی بعد از یک دوش ولرم و پوشیدن یک دست لباس تمیز حالم خیلی بهتر شده بود. ويو پرسيد: بلانش مطمئني وقتی هم خودمون شبها میریم بیرون بايد يونيفوم بپوشیم؟ من یه لباس نو و خوشگل برای همچین شبهایی با خودم آوردهام. بلانش گفت: از بقیه دخترهای توی طبقه مون شنیدم. آخه داریم میریم کلوپ صلیب سرخ. واقعاً میخوای روز اول اون روی خانم چمبرز رو ببيني؟ ويو آهی کشید و گفت: نه نمیخوام. داتی بدون اینکه کسی را مخاطب قرار بدهد، پرسید: فقط میخوام درست متوجه بشم،
این بمبهای پرنده ممکنه هر موقعی فرود بیان؟ روز و شب؟ ممکنه همین الان یکیشون از راه برسه؟ منظورم اینه که ممکنه یه بمب پرنده درست جلوی پامون میفته؟ با دلشوره آسمان را زیر نظر داشت. فرانکی خیلی خونسرد گفت: صداش رو میشنویم و یه پناهگاه پیدا میکنیم. فایدهای نداره مرتب نگرانش باشیم. خدایا، کاش میتونستم برم اون بالا و کمک کنم به چندتاشون تیراندازی کنیم تا سقوط کنن پرسیدم: کاش میتونستی اون بالا باشی؟ منظورت چیه؟ بلانش و مارتا در کشتی ملکه الیزابت با فرانکی صمیمی شده بودند. من هنوز او را به خوبی نمیشناختم، فقط میدانستم پیوستن به دخترهای کلاب موبیل برایش خیلی جدی
و مهم است و برای همین دیگر بیش از حد ذوق و شوق نشان میداد. اعصابم را خود میکرد. بلافش آدامسش را باد کرد و ترکاند: نمیدونستی؟ این خانم فرانکی یاد گرفته هواپیما هدایت کنه. میخواست خلبان بشه. فرانکی به تلخی گفت: اولش برنامهم این بود. حتی پروانه پرواز هم گرفتم. درخواست داده بودم که عضو خلبانان زن سرویس نیروی هوایی شم. ولی این قد لعنتی خیلی کوتاه بود، برای همین رد شدم. آدمهای یک و نیمی متری رو قبول نمیکنن. لحظهای ساکت شد و بعد گفت: البته، اگه هم قبول شده بودم، نمیذاشتن برم منطقه عملیاتی. میفرستادنم یه پایگاهی توی تگزاس یا یه جایی شبیه به اونجا. ترجیح میدم …
- انتشار : 14/07/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403