رمان بیداری خون آشام
عنوان | رمان "بیداری خونآشام" (Blood Hunt) (جلد دوم مجموعه کیرا هادسون) |
نویسنده | تیم اورورک |
ژانر | ترسناک، هیجانی |
تعداد صفحه | 271 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود رمان “بیداری خونآشام” (Blood Hunt) (جلد دوم مجموعه کیرا هادسون) اثر تیم اورورک به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
شش ماه از بازگشت کیرا از شهر دورافتاده “The Ragged Cove” میگذرد. او پس از گزارش وقایع رخ داده در آن شهر به مرکز فرماندهی، به دلیل عدم باور کردن حرفهایش، از کار معلق میشود. در حالی که به دنبال نشانههایی از حضور خونآشامها و ومپایرسها میگردد، زنی مرموز به نام سلنا او را برای محافظت از دختر 16 سالهاش، کایلا، استخدام میکند. کایلا در خطر است و غریبهای در کمین اوست. کیرا باید با کمک دوستانش و قدرتهای جدید خونآشامیاش، کایلا را نجات دهد و با تهدیدات جدیدی که در کمین او هستند، مقابله کند.
نکات برجسته رمان:
ادامه ماجراجوییهای کیرا: این رمان، ادامه هیجانانگیز داستان کیرا را روایت میکند و خوانندگان را با چالشها و کشمکشهای جدیدی در دنیای خونآشامها مواجه میکند.
شخصیتهای جدید: در این جلد، با شخصیتهای جدیدی مانند کایلا و سلنا آشنا میشویم که به پیچیدگی داستان میافزایند.
تعلیق و رمزآلود: داستان پر از تعلیق و رازآلود است و خواننده را تا انتها درگیر نگه میدارد. هویت غریبهای که در کمین کایلا است و انگیزههای او یکی از این رازهاست.
عناصر عاشقانه: در کنار عناصر فانتزی و ترسناک، رمان شامل روابط عاشقانه نیز میشود که به جذابیت داستان میافزاید.
توسعه شخصیت کیرا: در این جلد، شاهد رشد و توسعه شخصیت کیرا هستیم. او با قدرتهای جدید خونآشامیاش کنار میآید و یاد میگیرد چگونه از آنها استفاده کند.
خلاصه قسمتی از رمان بیداری خون آشام
در عرض پنج دقیقه هر چیزی که فکر میکردم ممکن است نیاز داشته باشم را در یک کوله پشتی ریختم. اگر مدت بیشتری در مورد پیشنهاد بانو هانت فکر میکردم شاید به این اندازه مشتاق رفتن نبودم ولی زندگیام از وقتی از رگد کوو برگشته بودم مثل قبل نبود. لوک حفره ای جایی درونم ایجاد کرده بود، خوابهایم پر از تصاویری از مادرم بود. شب و روز کابوس به سراغم میآمد و به جز اسپارکی هیچ کس اتفاقاتی که در رگد کوو افتاده بودند را باور نمیکرد. وقتی به اطرافم نگاه میکردم و روزنامههای روی هم انباشته شده و هزاران تکه روزنامهای که به دیوار چسبانده بودم را میدیدم. عمیقا میدانستم که باید از اینها دور شوم؛ ولی بیشتر
از آن برای اولین بار بود که از وقتی رگد کوو را ترک کرده بودم مشکلی داشتم که باید حلش میکردم و این مشکل برایم وسوسه برانگیز بود. کوله پشتی ام را روی شانهام انداختم، لامپ اتاق خوابم را خاموش کردم و در را پشت سرم بستم. بانو هانت ایستاده بود و به روزنامههای بریده شده نگاه میکرد وقتی صدای وارد شدنم به اتاق را شنید چرخید و به من لبخند زد. حاضری؟ -فکر کنم. -پس بریم. در آپارتمانم را قفل کردم، به دنبال بانو هانت از پلهها پایین رفتم و وارد خیابان شدم. هوا تقریبا تاریک بود کنار جدول خیابان یک رولز رویس سیاه براق پارک شده بود بدنهاش مثل آیینه در تاریکی میدرخشید و میتوانستم انعکاس تصویرم را داخلش ببینم.
مقابل ماشین کوچکم یا به قول پاتر یه تیکه آشغال پارک شده بود و به نظر می رسید رولز رویس از یک سیارهی دیگر آمده بانو هانت ثروتمندتر از چیزی بود که اولش فکر میکردم عجیب بود راننده پشت فرمان نشسته بود و بانو هانت به جای او در عقب ماشینش را برایم باز کرد! صندلیهای داخل ماشین نرم و از جنس چرم و به رنگ سفید مایل به خاکستری بودند پردههای ملوانی تیرهای به پنجرهها آویزان بود شیشهی پنجرهها کمی رنگی بود و تلویزیونی از سقف ماشین آویزان بود. بانو هانت در را محکم پشت سرم بست از عقب ماشین را دور زد و کنارم نشست ماشین روشن شد و به آهستگی از جدول خیابان دور شد. برگشتم و به خانه و ماشین …
- انتشار : 30/06/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403