رمان چادرت را می‌ بویم

عنوانرمان چادرت را می‌ بویم
نویسندهمریم ثروت (moon shine)
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه354
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان چادرت را می‌ بویم اثر مریم ثروت (moon shine) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

سجاد که مامور نیرو انتظامی است، در یکی از گشت های خود با رضوانه دختری ساده و محجبه آشنا می‌شود، رضوانه با تمام دخترهایی که او تا به حال دیده فرق دارد و این تفاوت باعث، به وجود آمدن ماجراهایی می‌شود که آن‌ها را درگیر حسی ناآشنا می‌کند …

خلاصه رمان چادرت را می‌ بویم

با حس خشکی لب‌هام و گلوم از جا پریدم… اطاق تاریک بود مثل شب‌های قبل… مثل همه‌ی این چند سال… ولی من حتی خوف داشتم از این تاریکی… ترس از صورت خون چکان رضوانه هنوز توی ذهنم بود… چشم‌هام دو دو می‌زد… خواب بود؟ کابوس بود…؟ چه کابوسی بود… گردن خیس از عرقم رو دست کشیدم و نفس تازه کردم… نمی‌دونم چقدر گذشت که با حس تشنگی از جا بلند شدم… زیر لب صلوات فرستادم و استغفار کردم… خدایا این دیگه چه خوابی بود…؟ صورت خونی رضوانه هنوز هم جلوی چشم‌هام بود… شیشه‌ی آب رو برداشتم و یه دفعه ای سرکشیدم… اونقدر گیج و تشنه لب

بودم که حتی تو لیوان هم نریختم… با همون ذهن مشغول دوباره به اطاقم برگشتم… حتی جرات نگاه کردن به چادر رضوانه رو هم نداشتم. این‌ها همه از عذاب وجدانی بود که رضوانه تو دلم ریخته بود.. بهتر بود بخوابم و فراموش کنم.. مطمئنا دیگه کاری از دست من برنمی‌اومد… ساعت که زنگ زد چشم‌های نیمه بسته ام رو به زور باز کردم… -بیدار شدی سجاد…؟ -اره مامان بیدارم.. -پاشو دیرت نشه.. حاج حیدری دیروز پیغام داد به سجاد بگید شب زودتر بیاد همه‌ کارامون مونده. -باشه… یه سر میرم پیشش… همون جور نیمه خواب و بیدار صورتم رو شستم… بوی هل و دارچین مامان خواب

رو از سرم پروند. کنار سفره کوچیک دو نفرمون نشستم و لقمه‌ های نون و پنیر لیقوان رو با کلی ولع نوش جان کردم و در اخر بوسه ای به جبران تمام زحمت‌های مامان روی گونه اش گذاشتم… ولی همینکه برای تعویض لباس پا تو اطاق گذاشتم بوی عطر مریم تمام شامه‌ام رو پر کرد.. چشم بستم … هوم چه بوی خوشی… این بو از کجاست…؟ با بازکردن چشم‌هام و دیدن چادر روی جالباسی پاهام سست شد… تا همین لحظه حتی به اتفاق دیشب و کابوس آخر شبم فکرهم نمی‌کردم ولی حالا با دیدن چادر رضوانه و حرف‌هایی که شب گذشته رد و بدل شده بود تمام حس خوبی که از لحظه …

دانلود رمان چادرت را می‌ بویم
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان چادرت را می‌ بویم
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها