رمان دریا پرست

عنوانرمان دریا پرست
نویسندهفاطمه زایری
ژانرعاشقانه، معمایی، اجتماعی
تعداد صفحه2365
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

معرفی رمان دریا پرست اثر فاطمه زایری

رمان “دریا پرست” نوشته فاطمه زایری، داستانی جذاب و پرکشش است که در قالب فایل PDF برای اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم به صورت رایگان در دسترس قرار گرفته است. این رمان، ماجرای ترمه را روایت می‌کند که از خانواده و طایفه‌ای که قصد کشتن او را داشتند، می‌گریزد. پس از سال‌ها، او با هویتی جدید و چهره‌ای ناشناس به شهر خود بازمی‌گردد تا تهمت‌ها را از نام قبلی‌اش پاک کند، اما در بدو ورود با خواستگاری تک‌پسر حاج‌فتاح زرمهر مواجه می‌شود، مردی که در گذشته یکی از داوطلبان کشتن او بود.

بخشی از رمان دریا پرست

ماشین را کنار آب‌نمای سنگی حیاط نگه داشتم و موقع رفتن به سمت پلکان از دور صدا زدم: کبلایی؟! پیرمردی که لباس باغبانی پوشیده بود و برگ‌های خشک باغ را جارو می‌زد صاف ایستاد و دست روی سینه‌اش گذاشت. -بله خانوم؟ امری هست؟ کبلایی سرایدار باغ بود و مردی محترم و سر به زیر که در اولین دیدار گفته بود این‌طور صدایش کنم. با خواهش گفتم: زحمت ماشین را می‌کشید؟ -بله خانوم، شما بفرمایید. مختصر تشکر کردم و پله‌های جلوی ساختمان را بالا رفتم. هنوز دستم روی دستگیره نرفته بود که در از سوی دیگر باز شد و خاتون با همان نگاه سنگی‌اش رخ نشان داد و گفت: دیر کردید. بی اعتنا از کنارش رد شدم. فقط چند روز از زندگی کردنم در این خانه می‌گذشت و در همین مدت کوتاه از دیدن چهره‌ی پیرزنی که شبیه ناظم‌های سخت‌گیر مدرسه بود، خسته شده بودم.

راه را به سمت طبقه بالا گرفتم که دنبالم آمد و گفت: چرا به من چیزی درباره‌ی بیرون رفتنتون نگفتید؟ روی اولین پله، خشکم زد و با مکث به طرفش چرخیدم: چرا باید می‌گفتم؟ -من باید از رفت‌وآمد تک‌تک افراد این خونه خبر داشته باشم. تای ابرویم بالا پرید: یعنی من باید مثل بچه‌های مدرسه‌ای رفت‌وآمدم را گزارش کنم؟ -امر آقاست؛ نقل امروز و دیروز هم نیست. حتی ستایش خانوم خدابیامرز هم مستثنی از این قاعده نبودن. با هر کلمه‌اش یک ضربه‌ی مهلک به وجودم می‌زد و هنوز نمی‌دانست که مقابل چه کسی ایستاده! راه رفته را برگشتم و مقابلش ایستادم. برتری قدم را به رخش کشیدم و بی آنکه با عصبانیت بی‌مورد گزک دستش دهم گفتم:

اولاً، برای من مهم نیست ستایش مرحوم تو چه شرایطی زندگی می‌کرد؛ اما این مهمه که شما از همین لحظه، دیگه من و با همسر قبلی آقات مقایسه نکنی! تغییری در حالت چهره‌اش ایجاد نشد؛ اما رنگ نگاهش برگشت. لبخندی آرام زدم و گفتم: ثانیاً این خونه تا چند روز پیش فقط به امر و قوانین آقات اداره می‌شد؛ اما از وقتی که من به عنوان خانوم پا توش گذاشتم قراره با قوانین مشترک من و همسرم اداره بشه! قانون اول …

توجه: این متن صرفاً جهت معرفی رمان است و شامل دانلود غیرقانونی یا نقض کپی‌رایت نمی‌شود. برای تهیه‌ی نسخه‌ی کامل رمان، و حمایت از نویسنده آن را از رسانه رمان بوک خریداری بفرمایید.

دسترسی به دانلود با خرید یا دریافت اشتراک ویژه امکان پذیر است

دیدگاه کاربران درباره رمان دریا پرست
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها