رمان فریاد دلم

عنوانرمان فریاد دلم
نویسندهPatrishiya
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه557
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان فریاد دلم اثر Patrishiya به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

فهمیه که قدرت تکلمش را در کودکی به دلیل یک شوک بزرگ از دست داده است، طی سال‌ها این حرف نزدن برای خودش جا افتاده، و بی هیچ تلاشی برای سخن گفتن به زندگی‌اش ادامه می‌دهد اما حالا حضور یک حس تازه کم کم باعث می‌شود تا بفهمد که با دختران اطرافش فرق دارد و …

خلاصه رمان فریاد دلم

امروز دقیقا یک ماه هستش که دارم میام خونه آقای تهرانی و به متین درس میدم. الان دیگه می‌تونم بگم باهام به خوبی رابطه برقرار می‌کنه و من رو دوست خودش می‌دونه… دو سه روز اول بخاطر اینکه فکر نکنه قراره فقط مربیش باشم بیشتر وقتم رو باهاش بازی می‌کردم یا نقاشی با هم می‌کشیدیم. همین کارم باعث شد ذهنیت بهتری نسبت بهم داشته باشه اما بعد از اون اروم اروم مدل حرف زدم و الفبا رو باهاش کار کردم و فهمیدم که بچه با هوشیه. یه جورایی بهم وابسته شدیم. اگر نیم ساعت تاخیر داشته باشم کلی بهم غر می‌زنه و لجبازی می‌کنه. من خودمم وقتی پنجشنبه‌ها ازش خداحافظی می‌کنم هنوز به خونه نرسیده دلم براش تنگ میشه. توی این مدت طاهره همچنان

دنبال کار می‌گشت اما اونی رو که دوست داشت پیدا نمی‌کرد. فکر کردم منم به مریم بگم بد نیست شاید اون بتونه براش کاری کنه! اره امروز اگر وقت کنم حتما بهش میگم یه بار از نرگس شنیدم که می‌گفت پدر شوهر مریم کارخونه داره و مهرداد بابای متین هم پیش پدر خودش مشغول به کاره، اما مریم خودش پزشک متخصص زنان بود… هر روز صبح راس ساعت ۹ متین رو به من تحویل می‌داد بعد می‌رفت مطبش برای ناهار میومد خونه و بعد از ناهار می‌رفت بیمارستان. منم تا ساعت ۲ یا ۲:۳۰ اونجا می‌موندم و با متین بودم. گویا منزل مادر مریم توی همین مجتمع بود و متین وقتایی که پدر و مادرش نبودن اونجا پیش مامان بزرگش می‌رفته. با مامان خداحافظی

کردم و راه افتادم… نزدیکای ۸ بود. نصف راه رو با اتوبوس رفتم و چون دیرم میشد مجبور شدم باقی مسیر رو تاکسی سوار بشم. خدا به خیر کنه نیم ساعت دیر رسیدم. تا جلوی ورودی مجتمع دویدم. نفس نفس می‌زدم. با اسانسور رفتم بالا… یکم ایستادم تا حالم سر جاش بیاد بعد چادر و مقنعه‌ام رو مرتب کردم و زنگ در رو زدم. توقع داشتم مریم سریع در رو باز کنه و حتی کلی بابت تاخیرم سرزنشم بکنه اما بر خلاف تصورم کسی در رو باز نمی‌کرد! تقریبا ده دقیقه منتظر شدم اما فایده نداشت… نکنه متین چیزیش شده؟ دلم شور افتاد… سریع شماره مریم رو گرفتم اما خاموش بود! تا حالا سابقه نداشت که اینطوری بشه، یعنی چه اتفاقی افتاده؟ برای بار آخر دستمو گذاشتم رو زنگ و محکم نگه داشتم …

دانلود رمان فریاد دلم
2.79 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان فریاد دلم
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها