رمان هیولا

دانلود رمان هیولا اثر پل استر به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

حوادثی‌ شگفت‌انگیز و تصادف‌هایی‌ غریب‌ زندگی‌ انسان‌های‌ بسیاری‌ را زیر و رو می‌كند. در هیولا نیز مثل‌ جریان‌ زندگی‌ اغلب‌ وقایع‌ غیرمنتظره‌ است‌. “بنیامین‌ ساچز” بر اثر انفجار بمبی‌ دست‌ساز آن‌ چنان‌ متلاشی‌ می‌شود كه‌ دیگر قابل‌ شناسایی‌ نیست‌ و سازمان‌های‌ امنیتی‌ در پی‌ كشف‌ هویت‌ او هستند …

خلاصه رمان هیولا

گمان نمیکنم هیچکس به اندازه‌ی ساچز در آن بعداز ظهر مرا خلع سلاح کرده باشد. او از نخستین لحظه مانند مأموران ضد باندهای تبهکاری وارد صحنه شد به مخفی ترین سیاه چال‌ها و مخفیگاه های درونم راه یافت و قفل ها را یکی پس از دیگری باز کرد. آنطور که بعدها دریافتم این یکی از کارهای عادی او و نمونه‌ کلاسیکی از نحوه‌ی رفتارش در زندگی بود. او اهل مراعات آداب و رسوم نبود، بلکه خیلی زود آستین‌ها را بالا می‌زد و با صراحت تمام سخن می‌گفت. شروع صحبت با غریبه ها برایش مثل آب خوردن بود؛ ناگهان وارد میشد و پرسش‌هایی را مطرح می‌کرد جرئت پرسیدنشان را نداشت و

اکثراً به هدف می‌رسید احساس می‌کردی هرگز آداب را فرا نگرفته و چون اعتماد به نفسش فراوان بود انتظار داشت دیگران هم مانند او راحت و صمیمی باشند با وجود این همیشه در پرسش‌هایش چیزی غیر شخصی وجود داشت؛ انگار نمی‌کوشید با آدم روابط انسانی ایجاد کند، بلکه می خواست یک مشکل ذهنی را برای خود حل و فصل کند. این منش به گفته هایش حالتی تجریدی می‌بخشید که موجب جلب اعتماد می‌شد و آدم را وادار می‌کرد چیزهایی را به او بگوید که گاه حتی به نگفته بود. او هرگز درباره‌ی افرادی که میدید قضاوت خودش هم نمی‌کرد با هیچکس مانند زیردست

رفتار نمی‌کرد و هرگز میان آدم‌ها به دلیل جایگاه اجتماعی یا مقامشان فرق نمیگذاشت. یک بار من همان قدر برایش جالب بود که یک نویسنده و اگر آن روز مرا ندیده بود، احتمالاً دو ساعت را به گفت وگو با همان بارمنی می‌گذراند که من به خودم زحمت نداده بودم بیش از یک جمله با او ردو بدل کنم. ساچز بطور طبیعی فرض را بر این میگرفت که طرف مقابلش فردی بسیار تیزهوش است و از این راه به او احساس اهمیت و شأن و جایگاه می‌بخشید. گمان می‌کنم این ویژگی او را بسیار تحسین می‌کردم؛ آن هنر ذاتی بیرون کشیدن بهترین خصوصیات را از دیگران غالباً آدمی عجیب به نظر می آمد …