رمان ناتمامی
عنوان | رمان ناتمامی |
نویسنده | زهرا عبدی |
ژانر | اجتماعی، سیاسی، عاشقانه، تاریخی |
تعداد صفحه | 194 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان ناتمامی اثر زهرا عبدی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
لیان دختر بوشهری، دانشجوی ارشد ادبیات فارسی است؛ او که در جنوب تهران به کودکان کار تدریس میکند به طور ناگهانی غیبش میزند! ناپدید شدن لیان سرآغاز ابهامات و تردیدها و معماها و خرده روایتها و ماجراهایی رازآلود است که در رمان “ناتمامی” با آنها مواجه میشویم. رمان حول گمشدن شخصیت اصلی آن شکل میگیرد و خواننده را در پی دستیابی به راز گمشدن لیان با خود همراه میکند …
خلاصه رمان ناتمامی
پنجاه عدد خاصی نیست. نه سن مبعوث شدن پیامبری است و نه مثل چهل سالگی، یک جور دورهی گذار. بیشترین چیزی که با عدد پنجاه به ذهن متبادر میشود پنجاه درصد است. لیان فکرش را هم نمیکرد که آن شب شب تولد پنجاه سالگی شمسایی باشد که در بلوای آخرین سه شنبهی سال در تاریکی اتاق نشسته بود و به پنجاه سالی فکر میکرد که بیشترش را در کسوتی گذرانده بود که همیشه یک گام جلوتر از او میرفت و زودتر از او خودش را در چشم دیگران مینشاند. از صف نان گرفته تا کلاسهای دانشگاه همیشه لباسش مقتدرتر از او اتمسفر هر جایی را تحت تأثیر خودش قرار میداد و این دختر که سنش کمی بیشتر از پنجاه درصد سن او بود، حالا در این اتاق تاریک
شاید آمده بود که بگوید اول تو و نه این ظاهر و بر فرض هم که این طور باشد چه اتفاق خاصی میتوانست بین او و این دخترک بیفتد؟ در را باز کرد و او را در حال نگاه کردن از زیر در دید. بازویش را گرفت بلندش کرد و اولین چیزی که به ذهنش آمد این بود که چه قدر این دختر شبیه پینار نیست. موهایش برعکس موهای بور پینار، سیاه بود و هیکل نسبتا درشت جنوبیاش در برابر اندام ظریف دختر ترک درشت تر به نظر میآمد و از همه مهمتر جنس زنانگیاش بود به نظر میآمد بیرحم باشد و مثل استخوان پنهان و محکم برعکس پینار که نرم بود و پنهان نبود. بیست سال است از ترکیه آمده آن دختر حالا باید نزدیک پنجاه سالش باشد اما هنوز اولین نفری است که او با هر زن دیگری
مقایسهاش میکند و همیشه با هر زن دیگری تفاوت پررنگی داشت که خاصیت این تفاوت کم رنگ کردن بقیه بود. شاید برای همین از رویارویی با زنها گریزان بود. برای این که روزی مجبور نشود تصویر پینار را از تاقچه بیاورد پایین، حالا بعد از بیست و پنج سال این دختر جنوبی دوباره آن حس تفاوت با دیگران را به او منتقل میکند. همه در همان جلسهی اول کلاس میفهمیدند که شمسایی با هیچ همکسوت دیگری قابل مقایسه نیست. همیشه تمام سعیاش را کرده بود که خودش را متفاوت با دیگر همسلکهایش نشان دهد. خوب میدانست در این کار موفق بوده و راز محبوبیتش در دانشگاه همین تفاوت آشکار است اما به تجربه فهمیده بود که دیگران بیشتر درگیر این تفاوت ظاهری میشوند …
- انتشار : 18/11/1403
- به روز رسانی : 19/11/1403