رمان نیمه تاریکی
رمان نیمه تاریکی رمان نیمه تاریکی

رمان نیمه تاریکی

دانلود با لینک مستقیم 1 0
دانلود با لینک مستقیم
عنوان
رمان نیمه تاریکی
نویسنده
asal_h
ژانر
عاشقانه، ازدواج اجباری
ملیت
ایرانی
ویراستار
رمان بوک
تعداد صفحه
277 صفحه
سایر آثار
اگر نویسنده یا مالک 'رمان نیمه تاریکی' هستید و درخواست حذف این اثر را دارید درخواست حذف اثر

دانلود رمان نیمه تاریکی اثر asal_h به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

آسو، به همراه دوستان و خانواده اش به مهمانی یک خانواده سرمایه دار به نام احتشام می‌رود، در آنجا مامان بزرگ (دیار احتشام) از اسو خوشش می‌اید و نوه‌ی خود را مجبور رفتن به خاستگاری می‌کند و ...

خلاصه رمان نیمه تاریکی

به سمت در رسیدیم و خدمتکاری لباس ها و کیف هامون رو گرفت و وارد شدیم. از تعجب کم مونده بود دهانم باز بمونه این خونه بی نظیر بود. البته که خونه نبود قصر بود. مثل مهمونی های شاهانه که توی فیلم هاست و آهنگ بی کلامی در حال پخش بود. سپس به سمت نورا رفتیم احوال پرسی گرمی کردیم‌ مامان نورا: شما پیش هم بمونید منم برم ببینم یه هم صحبت پیدا میشه یا نه و رفت. نورا: وای اینجا واقعا خفته خودتونو سنگین نشون بدید بلکه یکی مارو واسه پسرش زیر نظر بگیره و بیاد خواستگاری وای وای عالی میشه.

ماهک به حمایت از حرفش گفت: آره دخترا اصلا نخندید سنگین باشیم و بعد با حالت نمایشی دست‌هاشو سمت بالا گرفت و گفت: خدایا لطفا لطفا امشب دیگه بختم باز شه. هر سه کمی همو نگاه کردیم و پقی زدیم زیر خنده. نورا: و... ای مگه نگفت...م نخندید و بعد هر هر زد زیر خنده. شاید اگر هرکی مارو از دور می‌دید فکر می‌کرد چیزی خوردیم که انقد می‌خندیم ولی ما نخورده گیجیم. -بچه ها من میرم سرویس. هر دو باشه ای گفتن و سپس از خدمتکار پرسیدم و راهنمایی کرد و گفت سالن بالا دست چپ. هنگام رفتن متوجه‌‌ خیرگی

نگاهی شدم که برگشتم و یک خانوم نسبتا سن و سال دار ولی با اصالت و زیبا مواجه شدم از نگاهش وقار می‌بارید و قدرت حق با مامان نورا بود واقعا کسایی که اینجا هستن پولدارن حتی از قیافه هاشون هم گرون بودن میباره. لبخندی به اون خانوم زدم و به سمت سرویس قدم برداشتم آرایش و موهامو مرتب کردم و به مامان زنگ زدم و گفتم که همه چی خوبه و تا چند ساعت دیگه به خونه‌ی نورا اینا می‌ریم و خداحافظی کردم. مهمونی بعد از چند ساعت طولانی تموم شد و با راننده به سمت خونه‌ی نورا اینا راهی شدیم ...

دیدگاه کاربران

اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Roham
Roham
3 ماه قبل

خوب بود اما اگه بعضی جاها و بعضی صحنه طولانی تر بود درموردش توضیحات بیشتری داده میشد بهتر بود و پایان اش هم جای کار داشت

دیوان حافظ