رمان پری دریایی
عنوان | رمان پری دریایی |
نویسنده | کایرا کاس |
ژانر | فانتزی، عاشقانه، ادبیات داستانی، ادبیات معاصر، ادبیات نوجوانان |
تعداد صفحه | 305 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان پری دریایی اثر کایرا کاس به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
بعد از این که غرق شدن یک کشتی باعث مرگ پدر و مادر «کالن» میشود، خود اقیانوس که موجودی زنده و بیدار است، او را از غرق شدن نجات میدهد. کالن اما حالا باید صد سال به عنوان یک پری دریایی به اقیانوس خدمت کند، و زیبایی و صدای ماورایی خود را به کار بگیرد تا انسان ها را در دریا به کام مرگ بکشاند …
خلاصه رمان پری دریایی
چهار روز تمام در دنیایی محرمانه و سرشار از خوشی مطلق زندگی کردم. اصلاً خواب به چشمم نیامد چون بعد از مدتی خیلی طولانی اولین بار بود که بیدار ماندن برایم خیلی بهتر از خوابیدن بود. ساعتها دنبال دستورهای پخت گشتم و کوشیدم دستور پختی کمی بالاتر از سطح خوابگاه زیادی پیچیده نباشد. سنگینی نگاههای خیرهی خواهرهایم را حین زمزمههای زیر لبیام حس میکردم. در مورد حال خوش ناگهانیام سؤالی نپرسیدند، شاید میدانستند نمیگویم اما بعد از چند روز که هیجانم نخوابید، به فکر افتادم که چه طور یک پسر چنین تأثیری روی من بگذارد. به خودم گفتم داشتن افکاری خارق العاده در مورد کسی که حتی نام
خانوادگیاش را نمیدانم. کاملاً عادی است. مردم عاشق سینه چاک بازیگرها و موسیقی دانها و افراد مشهوری میشدند که حتی شانس ملاقات با آنها را در دنیای واقعی نداشتند. حداقل من به کسی علاقه مند شده بودم که واقعاً من را میشناخت. مدام لحظه دیدار دوباره را انتظار میکشیدم و میکوشیدم پر از شور و نشاط باشد. به او پیام دادم، اجاق و وسایل آشپزی با تو، من هم مواد لازم رو میارم. جواب داد: من شکمم رو هم با خودم میارم. چون کیک غذای واقعی، قبوله! پرسیدم: نظرت در مورد رویهی پنیری خامهای چیه؟ گفت: اگه راستش رو بخواهی چنگی به دل نمیزنه. طی روزهای قبل از قرار آشپزیمان مدام از این پیامهای کوتاه
میفرستادیم و من با هر تک جملهای به اندازهی یک ساعت هیجان زده میشدم. خوبیاش این بود که مجبور به باز کردن سرصحبت نبودم. تا روز چهارشنبه سؤالهای ایکینلی از من کمی ناگهانی و عمیق تر شد. -بگو ببینم چه مدت مشغول آشپزی بودی؟ -انگار از ازل. -آشپزی رو مادرت بهت یاد داده؟ -راستش خودم یاد گرفتم. شکلکهای خندان چندین بار فرستاد. اگر هر کس دیگری این شکلکها را میفرستاد به نظرم مسخره میآمد ولی تقریباً مطمئن بودم که ایکینلی را بفرستد. در آن لحظه واقعاً دارد لبخند میزند. بیشتر ساعتهای روز پنجشنبه بدون حرف زدن سپری شد که واقعا برایم اهمیتی نداشت. به خودم گفتم زیادی درگیر این مسئله شدهام …
- انتشار : 03/07/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403