رمان شهر ماه خونین

عنوانرمان شهر ماه خونین
نویسندهزهرا سعیدزاده
ژانرفانتزی، عاشقانه
تعداد صفحه347
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان شهر ماه خونین اثر زهرا سعیدزاده نسخه PDF جدید برای اندروید و آیفون، دانلود رایگان با لینک مستقیم.

آذر، در هیاهوی خیابان‌ها و کوچه‌های شهر گم شده بود. روزمرگی‌اش با گم کردن مسیر خانه و ورود به دنیای وهم‌آلود “شهر ماه خونین” درهم می‌شکند. در این شهر تاریک و مهیب، همه‌چیز مانند یک خواب عمیق به نظر می‌رسد و آذر در جستجوی راهی برای بیداری و بازگشت به دنیای خود است.

در این مسیر، با درخت پیری روبرو می‌شود که از سلطه جادوگران سیاه بر جنگل و جنگی قریب‌الوقوع خبر می‌دهد. آذر کم‌کم درمی‌یابد که در تاریکی این دنیا گرفتار شده و کابوسی تازه آغاز شده است…

خلاصه رمان شهر ماه خونین

اطرافش تاریک و تاریکتر و روشنایی از او دورتر شد. همه چیز در یک چشم به هم زدن از بین رفت دید که قایق در سرازیری افتاد و در آب غرق شد دیگر چیزی نفهمید صدای امواج در گوشش می‌پیچید و آن جاده از دور شبیه رؤیایی دست نیافتنی شده بود فهمیده بود که هیچ وقت به آن نمی‌رسد اما تصویری در ذهنش ماند؛ در دست قایقران که به قایق چنگ انداخته بود انگشتری می‌درخشید انگشتر آشنا به نظر می‌رسید مجال هیچ کاری را نداشت؛ حتی نتوانست دوباره انگشتر را ببیند. در امواج عمیق و سیاه رود فرورفت احساس کرد دارد غرق می‌شود جریان آب را در اطرافش حس می‌کرد امواج او را درون خود کشیدند و

هرچه بیشتر به اعماق رود بردند باهمان تن خسته و خیس می‌دوید رود کجا رفته بود؟ نمی‌دانست چطور همه چیز جلوی چشمش اتفاق می‌افتادو او نمی‌فهمید؟ چطور ممکن بود؟ نمی‌دانست چشمانش باز است یا بسته همه جا تیره و تار بود آنقدر تاریک بود که فقط با شنیدن صدای پاهایش می‌توانست بفهمد زنده است. اما روشنایی داشت کم کم بازمی‌گشت نمی‌توانست بیشتر از چند متری‌اش را ببیند رو به رویش جاده باریکی بود که از طرفین با دیوارهای بلندی پوشیده شده بود؛ دیوارهای سرخ رنگی که سرخیشان چشم را میزد. فقط می‌دوید نیرویی او را وادار به دویدن می‌کرد خسته بود؛ از برخورد موج‌ها از تنگی نفس و

کوفتگی شدید اما نیرویی که وادارش می‌کرد بدود بزرگتر از این حرف‌ها بود قدرتش از کنترل او خارج بود. حسی به او می‌گفت دارد به سمت چیزی می‌رود انگار انتهای راه چیزی بود که باید به آن دست پیدا می‌کرد اما نمی‌دانست چه همین که به دیوار روبه رویی نزدیک میشد و احساس می‌کرد هر آن ممکن است محکم به آن کوبیده شود دیوار ناپدید میشد و پشت سرش قرار می‌گرفت با هر بار تکرار این اتفاق قلبش در قفسه سینه بالا و پایین میشد. با بسته شدن دیوار در پشت سرش دیگر راهی برای برگشت نبود باز باید به جلو می‌‌دوید و به دیوار بعدی می‌رسید. انرژی زیادی در خودش احساس می‌کرد؛ انرژی انباشته‌ای که …

دانلود رمان شهر ماه خونین
0 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان شهر ماه خونین
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها