رمان بانوی گندم زار

رمان بانوی گندم زار 1
عنوانرمان بانوی گندم زار
نویسندهپرستو مهاجر (اعظم شاه حسینی)
ژانرعاشقانه، انتقامی، بزرگسال
تعداد صفحه392
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رایگان رمان بانوی گندم زار اثر پرستو مهاجر (اعظم شاه حسینی)

دانلود رمان بانوی گندم زار اثر پرستو مهاجر (اعظم شاه حسینی) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

نقش می‌زنم در نقش، نامم ترمه، نقشم از عشق است، با تمام وجودم نقش می‌زنم، تو اما نقشم را نمی‌پسندی و تا می‌زنی و گوشه گیرم می‌کنی… نقاش باش و خودت طرحم بزن… قصه‌‌ عشق و سر خوردگی های است، راوی فرار کردن از تمام سر خوردگی ها، برای یافتن ذره‌ای آرامش می‌‌گریزد اما باز گوشی می‌شود برای شنیدن یک عشق و یک سرخوردگی دیگر می‌شود گوش شنوای قصه‌ دختری از جنس عشق و مردی از جنس انتقام، انتقامی سخت، عشق آیا نرم می‌کند مردی از جنس انتقام را یا نه؟! سرخوردگی از مردی مغرور و نفوذ ناپذیر است و شکستن دل دختری که سخت عاشق و قربانی ماجرای ما است…

خلاصه رمان بانوی گندم زار

شب تولد سهند بود از صبح با کمک ترانه تلاش کرده بودم بهترین تولد رو براش بگیرم یه تولد دو نفره عاشقانه، اگه آدم ها رؤیاهاشون رو نداشتن باید به چه امیدی به زندگی ادامه می‌دادن. گوشه گوشه خونه رو پر کرده بودم از گل های یاس گل مورد علاقه سهند! میز شام که سلیقه زیادی براش بکار برده بودم با چند شاخه رز قرمز و یاس سفید و دوتا شمع.
کیک خونگی پختم تزیین کردم روش نوشتم، عشقم تولدت مبارک. ترانه بعد از کلی سفارش که مواظب خودم باشم رفت خیلی خسته شده بودم. روی مبل نشستم و دستم رو روی

شکمم گذاشتم. هنوز تغییری نکرده بود ولی یه حس خوب تو وجودم بود حس خوب مادر شدن این که یه موجود کوچولو توی وجودم داشت بزرگ میشد لبخند زدم و شروع کردم باهاش به صحبت کرد. -عزیز دلم امروز خسته شدی ببخشید مامانی، آخه می‌دونی امروز تولد باباجونه مطمئنم وقتی بیاد ببینه لوبیای کوچولوش اینقدر زحمت کشیده و براش تولد گرفته خیلی خوشحال میشه. صدای چرخش کلید توی در اومد. -عزیزم بابایی اومد بدو بریم استقبالش. بلند شدم به سمتش رفتم: سلام خسته نباشی. سری در جواب تکون داد

عطر گل ها توجهش رو جلب کرد. -چه خبره؟ لبخند زدم:  سلامتی! موشکافانه نگام کرد به طرف آشپزخونه رفت. یه پر خیار شور از روی ظرف سالاد برداشت. به طرف اجاق گاز رفتم: تا شما دوش بگیری منم غذا رو می‌کشم. -جریان چیه شمع و گل و پروانه؟ با لبخند به طرفش برگشتم: هوم، پروانه هم قشنگه! ابرو بالاداد دست روی شکمم گذاشتم ادامه دادم: خوب گل که توئی شمع که منم، پروانه هم شاید این فندق باشه! کیک رو از یخچال در آوردم و در حالی که به طرفش گرفتم و گفتم: تولدت مبارک، اولین تولدت که سه نفره جشن می گیریم …

دانلود رمان بانوی گندم زار
6.06 مگابایت
PDF
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان بانوی گندم زار هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان بانوی گندم زار

لطفا پس از مطالعه رمان بانوی گندم زار نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سارا
8 ماه قبل

عالی بود خیلی زیبا

error: نمیشه متن رو انتخاب کنی
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک