دانلود رایگان رمان کتی اثر پرستو مهاجر
دانلود رمان کتی اثر پرستو مهاجر به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان درمورد دختر خانمی هست که بخاطر بدهی مجبور به ازدواج است اما این ازدواج برای او گران تمام میشود و …
خلاصه رمان کتی
خلاصه اون روز من به طور رسمی در دفتر کسری استخدام شدم کسری برای اینکه به قول خودش تشریفات شرکت به جا بیاره نزدیک ۸۰۰ میلیون ازم سفته گرفت. _سفته؟ آخه برای چی؟ -چون شرکت واردات و صادرات لب تاب بود میترسید دزدی کنم، از همه کارمندها سفته گرفته بود. _خب ادامه بده. -همه چی خوب پیش میرفت کارهای حسابداری شرکت باهام بود تا اینکه بعد چندین ماه کسری به بهانه های مختلف بهم نزدیک میشد، خانم احمدی امشب خودم میرسونمت خانم احمدی ناهار براتون گرفتم، خانم احمدی لطفا عصر بمونید کلی جلسه داریم. مجبور میشدم قبول کنم، بعد ۲ ماه کسری
بهم ابراز علاقه کرد اولش کلی مخالفت کردم، یهو عصبانی شد و گفت: دختره غربتی فکر کردی، کی هستی، برای من طاقچه بالا میزاری، مثل آدم ازت خواستگاری کردم عین آدم جواب مثبت بده، کلی خواهش کردم تمنا کردم ازم بگذر گوشش بدهکار نبود تا دید که رو حرفم جدی هستم، زد به سیم آخر تهدیدم کرد که باهاش ازدواج نکنم، سفته هام اجرا میزاره منم با اینکه راه و چاره ای نداشتم به اجبار قبول کرد. کاش قبول نمیکردم، زندان بهتر از اون سگ دونی بود که این کثافت برام ساخته بود. _خب ادامه بده بعدش. -لطفا آب بدید. _بیا عزیزم بخور فقط آروم باش. -نمیدونم چرا هر
موقع ازش حرف میزنم دهنم خشک میشه. خب ادامه بده. به مادرم گفتم کسری قراره بیاد خواستگاری، اونم مخالف بود ولی خواهش و تمنام دید قبول کرد، خیلی زود ازدواج کردیم فردای ازدواج از خواب که بلند شدم، دیدم کسری بالاسرم وایساده سلام و صبح بخیر گفتم، اولش بهم و گفت: عزیزم سلام بهترین صبحانه رو برات حاضر کردم، بلندشو که بریم. پرسیدم کجا؟ گفت باهام بیا میبینی همراهش رفتم داخل حیاط رسیدیم بهم گفت تکیه بده به درخت منم که از کاراش سر در نمی آوردم تکیه دادم بعد زنجیری گرفت بهش گفتم: کسری این زنجیر چیه؟ چیکار میخوای کنی؟ برگشت خندید …