رمان چه زود گذشت

رمان چه زود گذشت 1
عنوانرمان چه زود گذشت
نویسندهفاطمه رنجبر
ژانرعاشقانه، اجتماعی، طنز
تعداد صفحه575
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود رایگان رمان چه زود گذشت اثر فاطمه رنجبر

رمان چه زود گذشت 3

دانلود رمان چه زود گذشت اثر فاطمه رنجبر به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

محمد که در راه دبیرستان نهال را دیده، و عاشق او میشود، بعد از کلی رفت و آمد، موفق می شود تا نهال را مجبور به پذیرش عشقش کند، حالا که نهال در دام این علاقه گرفتار شده با مخالفت شدید خانواده و پدر محمد روبرو می شود! پدر محمد به نهال خبر می‌دهد هفته ی آینده عقدِ محمد و …

خلاصه رمان چه زود گذشت

بچه ها چقدر حرف می زنید سرم رفت دو دقیقه لال شید لطفا‌. ندا: وای باز خودشیرین شروع کرد. هانیه از ته کلاس داد زد: قربون دهنت ندا جون حرف دلم رو زدی.من و هانیه و ندا دوستای صمیمی بودیم تازگی ها یکی هم بهمون اضافه شد ولی خیلی ساکت و مظلوم بود. شیده به ما نمی خورد ولی چون ساده و دوست داشتنی بود آوردیمش تو اکیپ سه نفرمون. هانیه لبخند شیطونی زد: نهال جون زنگ آخر یادت نره حالا بشین و بهش فکر کن بهمون گیر نده. از بس ما با هم حرف می زدیم معلم ها پخش و پلامون کردن یکی جلو یکی وسط زلزلمون ته کلاس بود. _زهرمار انقدر حرف بزن تا بمیری،

من که یه دفتر پرنکردم از تعهد نامه خودت دلت به حال خودت نمی سوزه من چرا دل بسوزونم. با چند ضربه ای که به در خورد رفتم سرجام همه به احترامش بلند شدیم، آقای عباسی وارد کلاس شد به نظرم بهترین دبیر بود. آقای عباسی: بفرمایید خانما.هنوز شروع نکرد به سلام احوالپرسی هانیه دستش رو بالا برد. آقای عباسی عینکش رو برداشت و نگاش کرد. آقای عباسی: جانم؟ هانیه: می شه برم بیرون؟ آقای عباسی: شما که تازه اومدید! هانیه: بله حرفتون درسته ولی من تازه بیرون کار نداشتم. با حرف هانیه همه بلند خندیدند. آقای عباسی لبخند زد سری از تاسف تکون داد.

آقای عباسی: بفرمایید، مطمئنا تو این کلاس نبودید آرومترین کلاس درسم بود بیشترین تشنج این کلاس شمایین. هانیه لبخند شیطونی زد: وای نگین استاد اگه من نبودم همه تو کلاس خوابشون می برد. وسط این همه جمع و کم و تقسیم و ضرب باید یه زنگ تفریح باشه دیگه. آخ آخ من برم که کارم ضروری شد. در جوابش فقط لبخند زد. آقای عباسی: من که گفتم بفرمایید ولی زبونتون اجازه نداد گوشاتون بشنوه متاسفانه. همه به حرفش خندیدند. هانیه: من میرم ولی بدونید کلاس بدون حضور من خیلی بی روحه. حرفش رو زد و با عجله از کلاس بیرون رفت.به هر جون کندنی بود اون روزم گذشت و بالاخره زنگ آخر زده شد.

دوباره همون وضع همیشگی، موندم واقعا مدرسه براشون زندان بود که می خوان با عجله از هم سبقت بگیرن که اینطور هم رو هل میدن برای بیرون رفتن! _هانیه؟ هانیه: جونم؟ _خیلی دلم شور میزنه. از کیفش شکلات در آورد و طرفم گرفت. هانیه: بیا اینو بخور شیرین بزنه. خودش بلند خندید و من با تاسف نگاهش کردم. _خیلی بی مزه ای آدم هر چیزی رو که به مسخره نمی گیره.هانیه: بده می خوام دلت شیرین بزنه!؟ _مثل اینکه دیشب باز تو ظرف نمک خوابیدی. هانیه: ا فکر کنم خودم رو خوب نشستم من حموم رفتم بوی نمکا بره چجوری به دماغت خورده!چپ چپی نگاهش کردم سرم و برگردوندم.

دانلود رمان چه زود گذشت
4.22 مگابایت
PDF
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان چه زود گذشت هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان چه زود گذشت

لطفا پس از مطالعه رمان چه زود گذشت نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: نمیشه متن رو انتخاب کنی
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک