رمان زود گذشت

رمان زود گذشت 1
عنوانرمان زود گذشت
نویسندهفاطمه رنجبر
ژانرعاشقانه، اجتماعی، طنز
تعداد صفحه712
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رایگان رمان زود گذشت اثر فاطمه رنجبر

دانلود رمان زود گذشت اثر فاطمه رنجبر به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

محمد که در راه دبیرستان نهال را دیده، و عاشق او می‌شود، بعد از کلی رفت و آمد، موفق می‌شود تا نهال را مجبور به پذیرش عشقش کند، حالا که نهال در دام این علاقه گرفتار شده با مخالفت شدید خانواده و پدر محمد روبرو می‌شود! پدر محمد به نهال خبر می‌دهد هفته‌ی آینده عقدِ محمد و …

خلاصه رمان زود گذشت

روزها میومد و می‌رفت تنها کارم رفتن به مدرسه بود. این روزا خیلی کلافه و بی حوصله بودم محمد بعد اون روز دیگه سر راهم سبز نشد سر قولش مونده بود ولی من عجیب به مزاحمتاش عادت کرده بودم نمیدونم چرا دلم می‌خواست باز ببینمش حتی هانیه و نگار متوجه تغییراتم شدن می‌دونستن حالم از یه چیز گرفته ولی نمی‌دونستن جریان چیه و از کجا سرچشمه می‌گیره. رو تخت دراز کشیده بودم که با صدای ویبره موبایلم گوشی رو دستم گرفتم. -بله؟ هانیه: سلام نهال خوبی؟ _خوبم هانی تو کار و زندگی نداری همش تو نخ منی. هانیه: هستی بیام پیشت. دلهره گرفتم باجدی بودنش: چیزی شده؟

هانیه: نه. -پس نمیخوام بیای کار نداری؟ هانیه: تعارف نکن می‌دونم بهم نیاز داری در و باز کن اومدم. _گفتم نه. هانیه: نهی جونم باز کن دیگه پام درد گرفت. -زهرمار و نهی جونم مگه نمیگم اسمم رو قشنگ صدا کن. -هانیه باشه نهی جون حالا باز کن درو. با صدای نسبتا بلندی اسمش رو صدا زدم: هانی؟؟ هانیه: مرض و هانی چطور تو اسمم رو کوتاه صدا می‌زنی من مگه چمه؟ -باشه کار نداری مثل اینکه خدا نگهدار. هانیه: باز کن درو می‌خوام یه چیز مهم بهت بگم. -وای به حالت باز بخوای چرت و پرت بگی‌. هانیه: باشه بزن این در لامصب رو. رفتم پایین که در رو باز کنم که با سر و صدایی

که از آشپزخونه اومد بلند مامانو صدا کردم. _مامان؟ مامان: جانم؟ -چه خبره مهمون داریم؟ مامان: بابات داره میاد. در و باز کردم و سمت آشپزخونه رفتم. _چه عجب بالاخره داره میاد مامان وجدانن نمی‌خوای بهش چیزی بگی؟ بس نیست واقعا مگه میشه این همه ماموریت به یکی بدن پس بقیه چیکارن؟ خدایی لوسترسازی چیه ماموریت بهش می‌‌خوره؟ مامان کلافه سمتم برگشت: چرا بس نمی‌کنی بذار اومد به خودش بگو من کم داغونم تو هم هی بیا سوهان بکش رو مغزم بدترش کن. بهش حق میدادم ما صبح تا غروب سرمون گرمه به درس و دوستامون تنها کسی که اذیت مامان بود …

دانلود رمان زود گذشت
2.37 مگابایت
PDF
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان زود گذشت هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان زود گذشت

لطفا پس از مطالعه رمان زود گذشت نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک